بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمد جواد ثقفی
دوره 27 سمپاد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۳/۱۰/۱۷
    .
آخرین نظرات

برید از آیت الله هاشمی رفسنجانی بپرسید

سرلشگر رحیم صفوی  شبکه یک برنامه شناسنامه:
ختم جنگ دو بخش داشت: سیاسی و نظامی. در بعد نظامی بنده به شما میگم ما استعداد ساقط کردن صدام رو داشتیم در بعد سیاسی هم حرفی نمیزنم برید از آیت الله هاشمی رفسنجانی یا سردار محسن رضایی بپرسید! ولی در مجموع سیاسیون آن زمان امام رو یاری نکردند...

بسوزه پدر اعتدال!

بسوزه پدر اعتدال!
دریغ از یک وزیر دوره احمدی نژاد.
در حالی که نصفشون دوره هاشمی بودن
ربعشون هم زمان خاتمی!
محمد رضا خاتمی گفته اصلا اعتدال=اصلاح طلبی!گفته ما اصلاح طلب تندرو نداریم!
داریم همچین چیزیو؟

به ما می گفتند احمدی نژادی


مگر می شود فراموش کرد روزهایی را که توسل می کردیم, گریه می کردیم, با تمام وجود کار می کردیم, غصه می خوردیم, دعوا می کردیم و تبلیغ می کردیم تا مردی از جنس مردم رییس دولت شود
مگر می شود فراموش کرد شور و حال ساعات اعلام نتایج را و نگاههای پر از حیرت پس از اعلام نتایج را و اشک شوق را و شوری که در دل می جوشید از بازگشت انقلاب به ریل اصلی
مگر فراموش شدنی است فردای پیروزی و واکنشی که فقط و فقط حمله بود به برنشستن مردی که از حلقه بسته مدیران نبود بر کرسی دومین شخص مملکت، تا اینبار فقط و فقط مجبور باشیم دفاع کنیم از دولتی که بوی رجایی می داد در برابر آنها که فقط و فقط حمله می کردند.
نگران می شدیم، غصه دار می شدیم، غیرتی می شدیم و با تمام داشته هایمان که شاید یک وبلاگ بود، یا یک سایت، یا روزنامه یا…از دولتمان دفاع می کردیم.
ما جوان بودیم، یک عده نسل سومی!
گمانمان این بود که توانسته ایم انقلاب را در دهه سومش به معیارهای روزهای نخستین بازگردانیم، پس عجیب نبود اگر همه زندگی و کنش و تلاش و داشته هایمان را برای دفاع از این دستاورد هزینه می کردیم.
از سیاست خارجی انقلابی و فعالش که در عرض دو سال کل دنیا را بهم ریخته بود دفاع می کردیم، از مردم داریش، سادگی و اشرافیت گریزیش، پرکاریش، ابتکارات بکر و موثر اجراییش، رسیدگی به محرومینش، ولایتمداریش و خیلی صفت های دیگرش دفاع که می کردیم هیچ، به آن افتخار می کردم.
به ما می گفتند احمدی نژادی
مگر می شود احمدی نژادی باشی و تمام شدن دولت احمدی نژاد برایت تفاوتی نداشته باشد.اینکه احمدی نژاد بر این مسیر ماند یا نماند یک مجادله قدیمی و تکراری است، که برای من مدتهاست حل شده است اما چند چیز را نمی توان انکار کرد.
دولت او ثمره هزاران ساعت کار فرهنگی مخلصانه ای بود که در سالهای غربت در مساجد و هیاتها برای حفظ انقلاب انجام شده بود و این تلاشها اینک تجمیع شده بود تا تبدیل به یک جریان اجتماعی بشود.
ما نسل سومیها با احمدی نژاد بود که وارد سیاست ورزی شدیم. چه در مقام مدافع او و چه در مقام منتقدش.

احمدی نژادیها واقعیتی بودند که در تاریخ معاصر ایران ثبت شدند، واقعیتی که اجتماعی است و غیرقابل حذف یا انکار. این شیوه و منش در عرصه سیاست ایران باقی خواهد ماند و رشد خواهد کرد هرچند احمدی نژاد هم احمدی نژادی نمانده باشد.
قطعا بعد از این دولت دیگر خیلی سخت خواهد بود تا بسیاری از آن چیزهاییکه آرمان می دانستیمش و اینبار تبدیل به واقعیتی عینی شده بود، فراموش شود، گم شود و یا نادیده گرفته شود.
هر چند که به نظرم حالا دیگر دوره احمدی نژاد نیز گذشته اما در این دوره بود که انقلاب اسلامی وارد مرحله ثبوت و حرکت به سمت نظام سازی تمدنی شد.
انتخاب روحانی را بخشی از همین حرکت انقلاب اسلامی برای نظامسازی تمدنی میدانم و با اشتیاق در انتظارم تا سنتز دیالکتیک جریانی که روحانی نماینده آن است با جریانی که احمدی نژاد را در سوم تیر برآورد، در دهه آینده انقلاب اسلامی ببینم، اشتیاقی که احساس می کنم شبیه به اشتیاق دیدن ثمره پیروزی در روزهای تابستان ۸۴ است.
احمدی نژاد رفت، اما احمدی نژادیها یک واقعیت غیرقابل انکار هستند که تازه زمان نوزاییشان فرارسیده است.

از برادر علی نادری

دکتر مچکریم

ما سر زمین بودیم با تراکتور بعد  جنگ هم برگشتیم سر همون زمین بی تراکتور از کسی سهمی نخواستیم.

دکتر مچکریم

- امام موسی صدر-

ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم. بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد
اگر اسرائیل با شیطان در گیر شود، در کنار شیطان خواهیم ایستاد.
اگر اسرائیل با چپ درگیر شود، در کنار چپ خواهیم ایستاد
اگر اسرائیل با راست درگیر شود، در کنار راست خواهیم ایستاد.
شعار «اسرائیل شرّ مطلق است» ،به این معناست.

 - امام موسی صدر-

چه سرعت عملی

هنوز 1 ساعت از تنفیذ نگذشته که سایت ریاست جمهوری عوض شد!

چه سرعت عملی!!

http://president.ir


با رئیس جمهور چگونه رفتاری کردیم؟

با رئیس جمهور چگونه رفتاری کردیم؟

نیازی به توضیح نداره.

یک عکس به جای هزاران درد و دل

روحانی، یک نکته انحرافی!

فکر میکنید می تونید نکته اصلی این عکس رو پیدا کنید؟

آیا می تونید؟

یمکن لک؟

Can you?

¿Se puede?

Si può?

你能吗?

مطمئن باشید نمی توانید.

اتفاقی که فقط یک رسانه توانست آن را انتشار بدهد و تحت پوشش خبری قرار نگرفت!


روحانی

برای دیدن نکته اصلی به ادامه مطلب بیایند

مطهری مظهر ولایتمداری

مطهری با بیان اینکه انتخابات ریاست جمهوری با استفاده از تجربیات سال 88 به خوبی گزارش شد، تصریح کرد: نقطه آغاز فتنه در سال 88 آنجا بود که عده‌ای به اصطلاح و لایت‌مدار راه افتادند و گفتند که نظر آقای احمدی‌نژاد به مقام معظم رهبری نزدیک‌تر است و جامعه را دوقطبی کردند، اما در انتخابات اخیر ایشان این راه آسیب را بستند و چند بار فرمودند که نظر من را هیچ کس، حتی اعضای خانواده‌ام هم نمی‌دانند و در روز رأی‌گیری بر حفظ امانت مردم تأکید ویژه کردند.
مثل این که مشکل ما ایم.
خاتمی و موسوی و کروبی هم همینجوری رفتن تو دل فتنه.
خود آقا گفت که فتنه با نقشه قبلی بوده و میخواستن انقلاب مخملی راه بندازن.
در مورد این قسمت از حرفشون هم:
عده‌ای به اصطلاح و لایت‌مدار راه افتادند و گفتند که نظر آقای احمدی‌نژاد به مقام معظم رهبری نزدیک‌تر است
اشاره می کنم به سخنرانی آقا در نماز جمعه بعد از انتخابات 88:
که گفتند:
نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیک تر است
پس آقای خامنه ای به اصطلاح ولایتمدارند

بعله!
 آقای خامنه کیه؟ مطهری مظهر ولایتمداریه!!
در اینجا جا داشت از کامران حسینی دعوت بشه و هدیه ایشون رو اهدا کنه.

از عستاد(!)

نوشته ای از عستاد(!) اسفندیاری با اندکی دخل و تصرف

ببخشید لینک اینو پیدا نکردم!   :

کسانی که به خاتمی، موسوی و امسال، به دکتر روحانی عزیز رای دادند( و یا مخالف قسم خورده و دشمن دکتر جلیلی و دکتر قالیباف) بودند، یا روشنفکرانی که  دغدغه ی اسلام را ندارند، و یا کسانی که می گویند: "من به راه خودم تو به راه خودت، اصن به من چه!". کسانی که رهبر فعلی را ولی فقیه نمی دانند، و یا ولی فقیه را (برای نرم کردن من و تویی که خیلی قبول داریم) قبول می کنند، ولی سیدعلی خامنه ای را رهبر نمی دانند. کسانی که جمهوری اسلامی و حرف هایش را قبول ندارند و از حرف های روح الله خمینی، بر علیه این سیستم استفاده می کنند. کسانی که خیلی "کج" فکر می کنند در دستورات خدا و تکه کلامشان " از کجا معلوم فلان حدیث درست باشد" و " از کجا معلوم فلان فتوا درست باشد" و "از کجا معلوم ...." است. کسانی که غیر حرام خدا را حرام می کنند و نام کلاه شرعی می گذارند بر آن و اسلام را سخت و بتونی و زبر و آسفالتی نمایش می دهند. کسانی که حرف های سایت هایی مثل کلمه، فیسبوک، بی بی سی( چه فارسی چه اصلی اش)، صدای آمریکا، سی ان ان و... را حجت قرار می دهند و منصفانه می خوانند و بی طرفانه از آن یاد می کنند و هرچه بشنوند از آن ها درباره ی کشورمان را قبول می کنند و بر آن استدلال می کنند. کسانی که در خبرگزاری های داخلی، دنبال ایراد و سوتی هستند تا در بوق و کرنا کنندش و استدلال کنند بر آن ها که ببینید در کشورمان چه خبر است!
کسانی که رای نداند و گفتند ما با استدلال رای ندادیم تا ایرانمان آباد شود و پیشرفت کند. کسانی که معتقدند غایت القصوای دین، اخلاق است و اخلاق است و اخلاق و استناد می کنند به حدیث پیغمبر(ص).
زندگی از نقطه نظر این افراد، سیاه است. مثل تابلوی آبرنگی است که رویش آب پاشیده اند. مثل کودک کوری است که به ماهی های مرده ی حوضش غذا می دهد. از زندگی و معنایش بسنده کرده اند به سخنان خاکستری و بد رنگ اندیشمندان و متفکرانی که اندیشه و مطالعه کرده اند. چه داخلی چه خارجی. از حرف های شریعتی، غم آلودهایش را جدا کرده اند و هی می گویند. از اشعار قسصر امین پور هم همین طور.
تصاویری که استفاده می کنند عکس غروب است و دختری با لباس پاره.
حیوانی را که علاقه دارند، کلاغ است و زاغ

درباره ی ایران می گویند:
ما را به نهضت حسین
مارا به فرودگاه خمین...

درباره ی زندگی در ایران می گویند:
طرف ما مرگم طاعون داره
طرف ما همه پیاده اند یه عده سواره

درباره ی خودشان می گویند:
هی مست می کنم مث یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه...

و کلا هیچ احساس شادی ای در زندگی شان نیست جز حس افیونی و یوفوریایی که موسیقی( چه سنتی شهرام و شجریان ها، چه ترانس و راک و متال) بهشان می دهد. در برخورد با سختی های زندگی که ربط اندکی به اسلام و اسلامیت داشته باشد، خود را در حبابی حبس می کنند که هیچ صدایی از جدارش عبور نمی کند تا آب ها از آسیاب بیفتد. بر عکس بعضی ها که می گویند:
 ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مردیم...

این آدم ها اکثرشان این طورند. در نقطه ی مقابل این ها، اقل شان اینطوری شدند که واقعا نمی دانم چرا.

یاد سخن علی (ع) می افتم که مضمون اش این است:
کسانی که دل به این دنیا بسته اند، همین دنیا دل هایشان را از اندوه پر می کند.