بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمد جواد ثقفی
دوره 27 سمپاد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۳/۱۰/۱۷
    .
آخرین نظرات

هفت سال پس از سوم تیر 84

هفت سال پس از سوم تیر 84/
گفتمانی‎که همچنان زنده‎است/سوم‌تیر یعنی دست رد به‎باندهای قدرت‏و ثروت

میثم نیلی: اهالی فرهنگ، سیاسیون و توده های مردم، باور دارند که رخداد سوم تیر ماه سال 1384، سرآغاز بازه ای از تاریخ انقلاب اسلامی است که از جهات گوناگونی به دو دوره تاریخی از تحولات و وقایع گذشته ایران اسلامی بیشتر است؛ دوره درخشان تحولات انقلاب اسلامی و دوره پر افتخار دفاع مقدس.

 
پس از تحقق نتایج انتخاب مردم و انتخاب فردی در خارج از معیارهای مرسوم احزاب و صاحبان قدرت، برخی در ساحت ژورنالیسم و از نقطه عزیمت گفتمان غالب بر محافل روشنفکری، مدعی شدند که به علت ناکارآمد عمل کردن احزاب در ساختار سیاسی یک دهه گذشته، ساخت قدرت سیاسی در سطح جریانات حاشیه ای و غیر هدفمند و عوام، تمرکز یافت و این ساخت سیاسی جدید بر خاستگاهی منطقی و محکم استوار نیست و به عبارتی، فاقد ریشه نظام مند در معادلات و قواعد حاکم بر حوزه سیاست داخلی است.
 
عده ای نیز که در آشوب و تشویش این رویداد محیر العقول در نوعی شوک حزبی، منفعل شده بودند و علیرغم گشودن تمام پرده ها از تمامی چهره هایشان، توانایی همراه سازی حداقلی از آراء عمومی را هم پیدا ننموده بودند، با تحلیل اینکه سرعت مدرنیزاسیون اقتصادی و شتاب دموکراتیزه نمودن سیاسی 16 ساله گذشته، ساحت آگاهی عمومی را دچار کنش و واکنش ها و انقباض و انبساط های غیر قابل پیش بینی کرده است سعی نمودند آراء عمومی را فاقد معقولیت و عقلانیت لازم نشان دهند و به عبارتی این تحول عظیم را که نقض واضح تمامی قواعد دموکراسی غربی و تئوری های ترویج شده نظام لیبرال سرمایه داری بود را بی ریشه نشان دهند یا لا اقل اثبات کنند که ریشه در آب دارد و یک تحول پوپولیستی بوده است.
 
انتخاب رئیس جمهوری که شعارهای انقلابی و اسلامی او غلیظ تر از سایر کاندیداها بود با معیارهای خودساخته احزاب و روشنفکران همسان نبود. برای بررسی چنین تحلیل هایی مرور تاریخ گذشته ایران در دوران پس از انقلاب، بیشتر راهگشاست، هر چند که شبه روشنفکری در ایران به دلیل بیمار متولد شدن، اساساً حافظه تاریخی بیماری دارد؛ چرا که مبدأ و مبنای تحلیل را در سیر تاریخ تحولات اجتماعی – سیاسی، به جای آنکه تاریخ ایران اسلامی یا اسلام قرار دهند، اساساً تاریخ فلسفه و تمدن غرب قرار می دهند و با تطبیق و مصداق یابی تحولات ایران به صیرورت های تاریخی دنیای باختر زمین، افکار عمومی توده های مردم را به قضاوتهای نادرست تاریخی دچار می سازند.
 
در آغازین فصل شکوفایی انقلاب شکوهمند اسلامی، کسان زیادی بر کوس تهی تحلیلهای سوسیالیستی و لیبرالیستی نواختند و تلاش کردند با نفی عقلانیت و خودآگاهی عمومی در تحقق آن رویداد مهم تاریخی، انقلاب اسلامی را موجی از دریای شور و احساس توده هایی مدهوش معرفی نمایند که در پس انقلاب سفید نظام سلطه پهلوی و به علت تأخیر فرهنگی و سیاسی توده ها نسبت به فضای باز سیاسی مصنوعی پیش از انقلاب، دچار اختلال مشاعر شده و جامعه را دچار آنارشی نموده اند و این همه، محصول تلاطم جزر و مد اقتصاد و سیاست داخل است و با افول این تلاطم ها، بار دیگر انقلاب و انقلابیون به محاق نیستی و عدم فرو می غلطند و عصر شوکت ابر انسانهای برگزیده نظام سلطه برخواهد گشت و چون اصل انقلاب یک حرکت تاریخی و ریشه دار نیست با کودتایی برخواهد گشت. غافل از اینکه شجره طیبه  انقلاب اسلامی ریشه در خاک مستعد تاریخ چهارده قرن فرهنگ اسلامی و شیعی داشت و نهال انقلاب، بذر پاشیده شده امام حسین(ع) در روز عاشورا بود و انقلاب، بازخوانی روایت ظلم ستیزی کربلا و آغازی بر پایان قصه رنج و حرمان مردمانی از جنس عاشورا.
 
در فرجامین روزهای حماسه های آسمانی سرداران خیبری دفاع مقدس، نامردانی که از نیش نوش شوکران قطعنامه توسط پیر خمین، به وجد و خشنودی دچار شده بودند و سالها بود که در کالبد ترس لانه کرده بودند، با دمیدن در بوق و کرنای استهزاء به تمسخر ارزشهای آن صحنه های فضیلت و ایثار، رشادت و استقلال طلبی مبادرت ورزیده و در ساحت ژورنالیسم و شارلاتانیسم مطبوعاتی، با به چالش کشاندن مبانی فکری و نظری دفاع مقدس، آنسان این دود باروت ندیدگان و تازیانه جنگ نخوردگان، فضای سنگینی را در جامعه ایجاد نمودند که هیچ مجاهد زخم خورده ای، جرأت مرور آن مدینه فاضله و آن ارزشهای زرین را در ذهن و ضمیر خود هم نداشت.
 
حکایت تلخ فراموشی ارزشهای دفاع مقدس کار را به جائی می رساند که روزگاران دفاع مقدس، حکایت سکه اصحاب کهف را برا کسانی پیدا کرده بود که علاقه مند به موزه سازی بودند و ارزشهای دفاع مقدس را به جای آنکه در مهندسی اجتماع، نظام سازی و سیاست گذاری و در فرایندهای مدیریتی و سلوک اجرایی خود دخیل سازند، آرام آرام به داخل نمایشگاهها، موزه ها، جلسات محفلی و غیر رسمی و ... هدایت نمودند. انگار نه انگار که بنیاد نظام هنجاری و ثبت ارزشهای انقلابی و ثبات ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی ما، رهاورد دوره طلایی حاکمیت فضیلت های دفاع مقدس بوده و هست.
 
به راستی چه کسانی دفاع مقدس را یک جنبش صرفاً میلیتاریستی تفسیر نمودند که در سطح عوام، انسجام و نظام یافته بود و ارزشهای بسیجی را نوعی ارتجاع در دوره پس از جنگ وانمود می کردند.  بی ریشه نشان دادن ارزشهای دفاع مقدس در ساحت تئوریک توسط روشنفکران مرعوب و به حاشیه راندن ارزشهای مذکور در ساحت عمل توسط مجریان شیفته مدل های توسعه نظام هژمونی لیبرال سرمایه داری – هرچند بی غرض ولی بی دقت – باعث ایجاد نارضایتی در بدنه اکثریت وفادار به ارزشهای ناب پس از انقلاب گردید.
 
همان اکثریتی که سالها خار در چشم و استخوان در گلو، در انتظار گشایشی بودند که دگرباره جمهوری فضیلت و عدالت و ارزشهای اسلامی، جای دموکراسی منفعت و مصلحت را بگیرد و اگر نبود وعده الهی در نصرت یاوران دین که در «ولینصرن الله من ینصره...» و اگر نبود صبر صابران به امید گشایش که «ان مع العسر یسراً» شاید در چنین روزهایی غم تلخ بی مهری ها و تبعیض ها و شیوع نظام قطایعی و اشرافیت دولتی در اقتصاد و سیاست کشور، به اشک شوق پابرهنگان جنوب خراسان و بلوچستان و ایلام و ... مبدل نمی شد و این از جنس همان نشانه هایی است که خداوند به مومنان بشارت داده است که در روزگارانی، مستضعفان عالم، سکان هدایت و اداره عالم را به دست خواهند گرفت.
 
در روزهای منتهی به روز سوم تیر که یادآور صفای ایام نخستین انقلاب بود، کسان بسیاری را می دیدی که گروه گروه در هیأت و مسجد و مدرسه و دانشگاه و محل کار، صحبت از متاع مطلوبی می کردند که گویا چند صباحی بود که در غبار گردباد توسعه، گم اش کرده بودند. همان متاع فاخر و ارزشمندی که از لسان صدق آن یار سفر کرده و پیر جماران، بر ذهن و ضمیر همه عدالتخواهان و انقلابیون آرمانخواه، سریان و جریان پیدا کرده بود: «عدالت» در این وادی، هر که هر چه از سر صدق و اعتقاد داشت در کف نهاده بود تا در روز سوم تیر، نقشی در تحقق وعده ای الهی داشته باشد، نه فضای ملوّث سیاست زدگان و نه عرصه متکثر احزاب، نه سیاست های جناحی و حزبی و نه عکس‌های رنگارنگ و شعارهای متنوع و به طور کلی نه معیارهای دموکراسی غربی و نه قواعد حزبی اروپایی، هیچ یک کارگر نیفتاد و ندایی با رنگ و بوی اسلام و انقلاب، اصوات دنیایی و اغراض ناسوتی را پشت سر نهاد و جریانی با گرایشات ولایی – از جنس ولایت فقیه – نشان داد که بیش و پیش از ائتلاف قدرت و ثروت و تبلیغ و تطمیع، این حق و کلام حقیقی است که چونان رعدی در آسمان می جهد و خلقی را بر می انگیزاند که طمعی جز صدق در گفتار و عمل به گفتار ولو به اندازه بضاعتی مزجات، ندارند. آحاد مردم بر مدار فطرت خویش در حرکت اند و هر کلامی که فطرت شان را مخاطب قرار دهد، می پذیرندش. اگر امروز هم از انحراف دولت از آن گفتمان و مکتب و عقیده حرف می زنیم از یک عقیده موهوم حرف نمی زنیم.
 
گفتمان سوم تیر شفاف و زلال و آشکارا بوده و هست و انحراف افرادی که در شکل گیری آن نقش داشتند علامت غلط بودن مسیر نیست. این در حالی است که اساساً بنیان تمدن غرب و نظام هژمونی لیبرال دموکراسی بیشتر از آنکه بر فطرت بشری بنیان نهاده شده باشد، بر غریزه انسانی، نظام و انسجام یافته است و دموکراسی و قواعد نظام سرمایه داری در عرصه مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، بازتولید همان اهواء غریزی و دامن زدن به حاکمیت نفس اماره انسانها است و لذا هر حزب و جریانی باید توانایی تحریک ذائقه عمومی و ایجاد هیجانات میرا را داشته باشد تا بتواند بر اریکه قدرت تکیه نماید.
 
در حالی که در نظام ولایت ائمه معصومین(ع) و ولایت فقیه که ریشه در فطرت انسانها دارد، هر آنکه توانایی در مقام تخاطب قرار گرفتن با فطرت اکثریت را دارا شود، به مقام خدمتگذاری و اصلاح اجتماعی نائل می آید. بسط عدل تنها صداقت رحمانی می خواهد نه سوار شدن بر گرده شهوت. اگر صداقت سرمایه اولیه شروع شود چه باک که افرادی خودانگیخته و بی طمع و از سر عشق و اخلاص، شبانه عازم کویر جنوب و کوهستانهای غرب کشور شوند و هر یک سفیری برای آن پیام آسمانی گردند و مگر ندیدیم به چشم که کسانی را که نه در حزبی ثبت نفس کرده بودند و نه به مزدی اجیر شده بودند و نه به طمع مقامی و وعده ای انگیزه مند گشته بودند، که به حرمت حقیقت گفتاری ارزشمدار که مسبوق به کرداری صادقانه هم بود، با مال و اعتبار و آبروی خویش به انتشار آن پیام حق پرداختند.
 
و در ریشه دار بودن و زنده بودن جریان سوم تیر همان بس که پدیدآورندگان سوم تیر به محض آنکه علمدار و نماینده سیاسی آنها از مسیر ولایت فاصله و زاویه گرفت با او زاویه گرفتند و بین آرمان و گفتمان زنده خود و افرادی که به آن وفادار نماندند تفکیک قائل شدند. پدیدآورندگان سوم تیر و بدنه اصیل جریان اصولگرایی خود اولین افرادی بودند که در برابر انحراف و خطاهای دولتمردان فریاد برائت سر دادند. آحاد مردم در سوم تیر را با رأی به همه شعارهایی از سنخ عهد انقلاب و دفاع مقدس به همه مجریان سیاستهای توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی اعلام کردند که اگر الگوهای توسعه زمینه ساز تغییر نظام ارزشی یا تضعیف نظام هنجاری انقلاب اسلامی و جنگ شود، جایگاهش را در میان اکثریت مردم از دست خواهد داد و اعتماد عمومی نسبت به آنها از بین خواهد رفت.
 
تاریخ انقلاب ما به خوبی نشان داده است که مردم در اشخاص متوقف نمی شوند که با مبنای دینی «اعرف الحق تعرف أهله» اهل حق را به حق می شناسند نه به سابقه و تجربه و طول عمر و ... و مناط و ملاک تعهد و میثاق عمومی، اعتقاد صریح به تمامی آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی و ارزشهای مولود دفاع مقدس است و در این موارد ملت ایران هیچ تعارف و قصد مزاحی با هیچ کس نداشته و ندارد.
 
اینکه در صدر انقلاب، تشنگی خدمت به مردم ارزش برتر بوده است نسبت به شیفتگی قدرت و اینکه هر کسی در هر لباسی خادم ملت است نه رئیس ملت و اینکه تسهیم بیت المال از خانواده آغاز نمی شود و اضعف مسلمین در اولویت اند، اینکه خادم و مسئول مردم باید در درد حرمان و تنهایی یتیمان و خانواده شهداء سهیم باشد و هزاران ارزش دیگر، شوخی نبوده است که کسانی با هدف افزایش محض شاخص های توسعه اقتصادی و سیاسی، زیر چرخ ارابه توسعه و در مذبح نامقدس آنارشیسم سیاسی و اقتصادی این ارزشها را قربانی کنند و مردم را هم در عداد بدهکاران خویش قلمداد کنند. مردم پیشرفت و عدالت را مطالبه همزمان خود می دانند. روز سوم تیر، پیوند مبارک تاریخ انقلاب و دفاع مقدس و گام سوم جدی در تمدن سازی اسلامی پس از گام انقلاب اسلامی و گام دفاع مقدس است. گامی که گاه نشاط و سازندگی و حضور فعال جوانان نخبه و آرمانگرا را نویدبخش بود. شعارهای سوم تیر با همان جذابیت و عظمت جلوه گری می کند چرا که حفظ انقلاب اسلامی و احیای گفتمان دفاع مقدس گفتمان رایج و مقبول آحاد مردم و جوانان ماست.

کلید روحانی معجزه می کند

از این کلید در هر جایی استفاده نکنید، هرز می رود هان!
کلاً این روزها، روزهای عجیب و غریبی است، هر اتفاق خوبی بیفتد آن را به کلید روحانی نسبت می دهند و هر اتفاق بدی بیفتد آن را به دولت فعلی! اگر هوا گرم باشد یا آلوده می گویند مقصر احمدی نژاد است و اگر تیم والبیال یا فوتبال ببرد یا نرخ دلار و سکه پایین بیایند مدعی شوند به خاطر کلید است!

به هر حال توصیه می شود اگر واقعا این کلید کار می کند به خاطر مواردی همچون بردن تیم والیبال و ... استفاده نشود، یک وقت هرز می رود خب! آنوقت برای مشکلات اساسی تر همچون تورم و اشتغال بایستی کاسه چه کنم، چه کنم دستشان بگیرند!

با تشکر از دوستان

آیت الله مصباح کیست؟


حضرت امام خمینى (ره) به نقل از آیت الله مسعودى خمینى:


آقاى مصباح ذوشهادتین است.


مقام معظم رهبرى (حفظه الله تعالی) 


۱٫خواستگاه مبانی فکری اسلام


به نظر من یکى از چیزهایى که مى تواند خیلى کمک کند به این قضیه، این است که از کتابهاى شهید مطهرى، از معارفى که امروز بزرگانى بحمدالله هستند،از قبیل آقاى مصباح و دیگران که واقعاً مبانى فکرى اسلامى دست این هاست، از این ها استفاده کنند. حتى مى شود این ها را ساده کرد. شما مى توانید این کار را بکنید.
(در دیدار با جمعى از نونهالان و نوجوانان حافظ و قارى قرآن کریم ۵/۴/۸۰)


۲٫   عقبه تئوریک نظام


مجموعه‌اى از متفکران، علما، و سابقه‌دارها در امر دین عقبه تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل مى‌دهند..الآن ما در حوزه قم علمایى داریم‌، بزرگانى داریم، صاحب‌نظرانى داریم، اندیشه‌پردازان یا تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌هایى داریم،… ما شخصیت علمىِ فکرىِ روشنفکرىِ برجسته‌اى مثل آقاى مصباح یزدى را در قم داریم.
(از فرمایشات مقام معظم رهبرى (دام ظله العالی) در دیدار مسؤولان دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم ۲۸/۰۶/۱۳۸۴)


 ۳٫ بصیر به معنی حقیقی کلمه

رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از آخرین سفرهایخود به شهر مقدس قم (اسفند ماه ۸۹)با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی،فرمودند: جلسه به‌شدت عاطفی است. عواطف نقش مهمی در ادامه راه و اقامه حدود الهی و حاکمیت الهی دارند. در انقلاب ما هم فکر به تنهایی نمی‌توانست این حرکت عظیم را انجام دهد، عواطف هم مورد لطف الهی است. دوستی و دشمنییکی از معیارها و ملاک‌هاست. این محبتی که ابراز می‌شود بر می‌گردد به لطف حضرت‌عالی، و سرچشمه جوشان محبت و التفات شما نسبت به ما سرازیر می‌شود در همه خانواده و مجموعه فرزندان و اهل و همه.


این یک جهت، جهت دوم اینکه این هم مربوط به شخص من نیست؛ مربوط به معیارها، مربوط به اسلام و انقلاب و مربوط به این راه است. این را الحمد‌لله من می‌دانم و خداوند متعال نگذاشته من اشتباه کنم و تصور کنم که این مربوط به شخص من است. می‌دانم که مربوط به خداست و مربوط به راه است…بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر، نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.


رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. (منبع: سایت خبری رجانیوز)


۴٫   رهبر معظم انقلاب در مورخ ۹ بهمن ۱۳۷۰ در حکم انتصاب آیت الله مصباح به عضویت شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع) ایشان را در شمار برجستگان رجال علمی و چهره های برجسته ی عالم تشیع نام می برند.
(منبع: سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری)

 

۵٫   برای دعوت از آقای مصباح، اصرار کنید!


پس از راه اندازی رادیو معارف صدای جمهوری اسلامی، رهبر معظم انقلاب درخصوص استفاده ی رادیو معارف از شخصیت های برجسته ی دینی در برنامه های خود، درباره شخصیت علمی آیت الله مصباح می فرمایند:از لحاظ معارف عقلانی و فلسفی اسلامی، ما امروز چه کسی را داریم؟ مثلاً آقای مصباح و آقای جوادی آملی را در قم داریم آنچه شما ارایه می دهید، باید از سطح اینها کمتر نباشد.


رهبر انقلاب با اشاره به فضل و دانش آیت الله مصباح، لزوم مشاوره با ایشان را لازم می شمارند و حتی بر استفاده از شاگردان ایشان نیز تأکید می ورزند:شما باید یک گروه مشاوره ی محتوایی از مناسب ترین شخصیت هایی که امروز می توانید پیدا کنید، داشته باشید مثلاً از آقای مصباح دعوت کنید و اصرار هم بکنید یا مثلاً از شاگردان آقای مصباح دعوت کنید.خوشبختانه یکی از موفقیت های آقای مصباح یزدی در قم، این است که ایشان برخلاف خیلی از فضلای ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردان خوب سرریز شده.


(در دیدار با اعضای گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی، ۱۳ اسفند۱۳۷۰)منبع: سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری)


۶٫   برکت ماندگار حوزه علمیه


رهبر معظم انقلاب اسلامیدر هفتم مهر ۱۳۷۴ در حکم انتصاب حضرت آیت الله مصباح یزدی به ریاست مؤسسه امام خمینی(ره)چنین می نگارند:اکنون که بحمدالله موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(اعلی الله مقامه) در سایه ی تلاش پیگیر و موفق جنابعالی رسمیت یافته و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، جنابعالی را که از برکات ماندگار حوزه علمیه قم و از چهره های موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار می باشید به ریاست و مدیریت این مؤسسه منصوب می کنم…با توجه به احاطه و نکته دانی آن جناب، خود را از توصیه به کارهای بایسته بی نیاز می دانم و شما و همه همکاران هوشمند و دلسوزتان را به لطف و هدایت و فضل مستمر پروردگار متعال می سپارم. (ر.ک. اندیشه ی ماندگار، ص ۲۱۱)


۷٫   علامه طباطبایی و شهید مطهری زمان


مقام معظم رهبری در اوج حملاتی که در محافل و نشریات مختلف به آیت الله مصباح وارد می شد، فرمودند:بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر کرده است.


(ر.ک. گفتمان مصباح، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)


۸٫   همه دلسوزان اسلام باید قدردان ایشان باشند.


مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت در سال ۱۳۷۹ فرمودند:این هجوم های تبلیغاتی را که به شخصیت های برجسته، به انسان های والا و با اخلاق برجسته می کنند، اینها همه اش نشان دهنده ی اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند..حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب می شناسد و به مقابله اش می آید. با مرحوم شهید مطهری(ره) هم همین جوری برخورد کردند. امروز شهید مطهری(ره) در دنیا نیست، البته امروز هم بعضی ها شهید مطهری(ره) را رها نمی کنند حتی امروز هم به او تهاجم می کنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیده اند، می دانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانت ها، چه ناشایست ها و ناسزاها که به آنچهره مطهر و منور زده شد.


(ر.ک. گفتمان مصباح، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)


۹٫   تو چراغ راه مایی…


حضرت آیت الله خامنه ای در تاریخ ۶ تیر ۱۳۷۹به منزل آیت الله مصباح یزدی در قم رفتند و خطاب به ایشان فرمودند:روزنامه ی کیهان یک مقاله ی زیبا خطاب به شما نوشته – البته اسم نیاورده، ولی مخاطبش شما هستید درست همان چیزی که آدم در دلش هست، همان را درباره ی شما مطرح کرده.


متن مقاله کیهان


تو چراغ راه مایی. نه اینکه چراغی در دست گرفته باشی و در این ظلمت آزین بسته راه را نشان ما بدهی. نه تو خودت چراغی، هر کجا که بایستی، به هر کجا که اشاره کنی، یا از هر چه که بگویی، ما اطمینان، تو را باور کرده ایم. ما به تو اعتماد داریم. ما از تو دروغی نشنیده ایم. ما تو را تا کنون با اجنبی ندیده ایم. ما امضای تو را پای معاهدات ننگین وابستگی مشاهده نکرده ایم.


تو چراغ راه مایی از هر چه که بگویی باورت می کنیم. چرا چنین نباشیم؟ مگر نور جنسش یکی نیست. حالا چه این نور از خورشید باشد، یا از نور افکنی قوی، یا از شمعی کوچک، یا از تو که چراغ راه مایی.
با تو هستم. ای چراغ راه خوبی ها. ای مصباح!


تو اگر چه، چراغ راه مایی اما مطلق نیستی. مگر غیر از خدا کسی می تواند مطلق باشد؟ نه، تو منتهی خودت را به اشتعال در آوردی، یعنی چه؟ یعنی اینکه بعضی ها همتشان این می شود که چراغی دست بگیرند و کور سویی را اطراف بتابانند. اما بعضی ها هم، مثل تو خود را به اشتعال می کشند. شهدا اینگونه اند. تو هم در شهادت مستغرقی. اگر شهید به یک تیر و ترکش به مقام شهود و شهادت می رسد، تو هر روز و هر ساعت به تیر و ترکشِ از خدا بی خبران و معاندان و فتنه گران و جاسوسان شهید می شودی. ما اشتعال تو را می بینیم. کسی که چشم هدایت به تو دارد راه را گم نمی کند. و در هزارتویِ، نسبت ها زمین گیر نمی شود.
تو همچون سایر علمای ناب شیعه با به آتش کشیدن خود، راه حق و باطل را نشان ما می دهی. امثال شما ذخیره های معرفتی آخر الزمانید. چلچراغ هایی که نشئه ی سوزشان، از نفت و روغن و نیروی الکتریسیته نیست، بلکه نور از اشتعال وجودشان ساطع می شود. وقتی کار به اینجا بکشد، یعنی بجای اینکه تمام دار و ندار آدمی به آتش کشیده  شود، مگر می شود جلوی انتشار نور را گرفت؟ تو علاوه بر جسمت و علاوه بر علم و اندیشه و معرفت و سال ها و سال ها صبوری و حلم و اخلاق و دور اندیشیت، حالا آبرویت را به کبریت اشتعال سپرده ای و کسی که کارش به اینجا کشید،  مگر از راه رفته باز می گردد. و مگر از شتاب و انتشار نور باز می ماند؟ کسی که به قول خودت، حتی نگوید: «راضیم به رضای تو و بگوید: من کی هستم که رضایت بدهم، هر چه که تو می خواهی باشد». آیا چنین کسی از ضخم آبرو می هراسد؟!.
آنجا که سلاح و مال و کلام و استدلال کفایت نکند، شاید آبرو به کار آید. و کاری بکند. و تو خوب از این متاع در مصاف با حرامیان بهره برده ای. مبارکت باد! …ما شما را چراغی از چلچراغ راه بشریت می دانیم. از غیریت و صبوری و فهم و پایمردی شما درس می گیریم. و از آبرویی که برکف دست آورده اید در پوست نمی گنجیم.


دیدار مقام معظم رهبری در منزل آیت الله مصباح،( فیلم دیدار معظم له.۶/تیر/۷۹) و روزنامه کیهان/۴ تیر ۷۹

 

(ر.ک: روزنامه ی کیهان، ۴ تیر ۱۳۷۹: ) (ر.ک. به فیلم دیدیار درتاریخ ۶/۴/۷۹)

 

۱۰٫ مطالب کتاب شما علاوه بر مفید بودن،  ضروری و لازم بود.


مقام معظم رهبری با اشاره به کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» که حاوی مجموعه سخنرانی های آیت الله مصباح در محرم ۱۴۲۱ قمری(سال ۱۳۷۹) است، فرمودند:بنده این کتاب مربوط به عاشورا تقریباً همه اش را خواندم، مطالبی است لازم، نمی شود گفت مفید، بالاتر از مفید (است). مطالب ضروری و لازم است… این طور بازکردن قضایای عاشورا، به روز کردن این قضایا خیلی مفید است. در این ۷-۸ جلسه، بعضی از مطالب مطالبی است که غیر از شما شاید کس دیگری نتواند، حداقل این طور نمی تواند، اصلش را هم حل کند، لااقل این است که به این خوبی نمی تواند (از عهده ی بحث برآید). (ر.ک. به فیلم دیدیار درتاریخ ۶/۴/۷۹)

۱۱٫ مبانی فکری اسلام در دست ایشان است.


در تاریخ ۵ تیر ۱۳۸۰ نیز مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از نونهالان و نوجوانان حافظ و قاری قرآن کریم فرمودند:من خواهش می کنم ایشان (حجت الاسلام طباطبایی) و مجموعه ی دست اندرکار به این نکته توجه کنند که پابه پای پیشرفت معلومات قرآنی و دینی اینها (حافظان و قاریان خردسال) آگاهی های استدلالی و عمق بخشیدن استدلالی به اعتقادات اینها را هم حتماً در برنامه قرار بدهید… به نظر من، یکی از چیزهایی که می تواند خیلی کمک کند به این قضیه، این است که از کتابهای شهید مطهری، از معارفی که امروز بزرگانی از قبیل آقای مصباح و دیگران که واقعاً مبانی فکری اسلام دست اینهاست؛ از اینها استفاده کنند حتی می شود اینها را ساده کرد، شما می توایند این کار را بکنید.(ر.ک. گفتمان مصباح، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

 

۱۲٫منبع فکر و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی.


مقام معظم رهبری بار دیگر در جمع دانشجویان و دانش آموزان طرح ولایت در سال ۱۳۸۱ فرمودند:لازم است تشکر کنم از معلمان و استادان و دست اندرکاران و مدیران این تلاش فرهنگی که بسیار باارزش است و مخصوصاً از شخص جناب آقای مصباح که حقیقتاً یکی از وجود های مبارک و مغتنم در دوره ی ما هستند و منبع فکر و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی.ان شاءالله خداوند به ایشان و دیگر دست اندرکاران توفیق ادامه ی این خدمت بسیار باارزش را عنایت کند و وسیله ی بهره مندی هر چه بیشتر، گسترده تر و عمیق تر جوانان را از این سرچشمه های معرفت فراهم کند.» (همان، ۴ شهریور ۱۳۸۱، ش۱۴۳).

۱۳٫ عقبه تئوریک نظام


حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در دیدار سال ۱۳۸۴ با مسئولان دفتر تبلغیات اسلامی حوزه ی علمیه قم خواستار توجه این دفتر به عقبه های تئوریک نظام شدند:توجه کنید که مجموعه ای از متفکران، علما و سابقه دارهای در امر دین، مدعی عقبه ی تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل می دهند… الآن ما در حوزه ی قم علمایی داریم، بزرگانی داریم، صاحب نظرانی داریم، اندیشه پردازان یا تئوریسین ها و ایدئولوگ هایی داریم که با دفتر تبلیغات هیچ ارتباطی ندارند.ما شخصیت علمی فکری روشنفکری برجسته ای مثل آقای مصباح یزدی را در قم داریم؛ یا یک ملای برجسته ی قوی مثل آقای جوادی آملی را در قم داریم؛ در بین آقایان مراجع هم کسانی هستند که در مسائل دینی حقیقتاً روشنفکر و صاحب نظر و صاحب فکر هستند؛ نه امروز و دیروز، از چهل سال پیش در بین بزرگان حوزه ما آنها را می شناسیم که من نمی خواهم اسم بیاورم، ارتباط شما با آنها چگونه تعریف می شود؟ شما عقبه ی فکری نظام هستید، آنها هم هستند و بسیاری دیگر هم همینطور…سعی کنید این عقبه ی تئوریک نظام بودن تبدیل نشود به یک پستوی بسته و انصحاری که بی خبر از اطراف خودش باشد.
(همان، ۲۰ مهر ۱۳۸۴، شماره ی ۲۹۹، ص۸)

 

۱۴٫ تجلیل از فضل، اخلاص و تقوای آیت‌الله مصباح یزدی


در جریان سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم در سال ۸۹ مدیر، مسئولان و اعضای هیئت‌های علمی مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با ابراز خرسندی فراوان از تلاش‌های عمیق مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی ابراز داشتند: این مؤسسه خوب، جامع و کامل می‌تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد.ایشان با تجلیل از فضل، اخلاص و تقوای آیت‌الله مصباح یزدی، وجود این کمالات را در مدیریت یک موسسه موجب افزایش برکات الهی خواندند.


(پایگاه حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، ۳/۸/۸۹)


۱۵٫ فقیه‌، فیلسوف‌، متفکر و صاحب‌نظر در مسایل‌ اساسی‌ اسلام


جناب‌ آقای‌ مصباح‌ ـ من‌ ایشان‌ را نزدیک‌ به‌ چهل‌ سال‌ است‌ می‌شناسم‌ و به‌ ایشان‌ ارادت‌ قلبی‌ دارم‌؛ فقیه‌، فیلسوف‌، متفکر و صاحب‌نظر در مسایل‌ اساسی‌ اسلام‌. اگر خدای‌ متعال‌ به‌ نسل‌ کنونی‌ ما این‌ توفیق‌ را نداد که‌ از شخصیتهایی‌ مثل‌ مرحوم‌ علامه‌ی‌ طباطبایی‌، یا مرحوم‌ شهید مطهری‌ استفاده‌ کنند اما بحمدالله این‌ شخصیت‌ عزیز و عظیم‌، خلا آن‌ عزیزان‌ را در زمان‌ ما پر می‌کنند.من‌ حقیقتاً خدا را حمد و شکر می‌کنم‌ که‌ جامعه‌ی‌ ما و بخصوص‌ نسل‌ جوان‌ ما به‌ ایشان‌ خیلی‌ علاقه‌ دارند. بنده‌ از هرجا که‌ کسب‌ خبر کردم‌ ـ در سرتاسر کشور ـ اطلاع‌ پیدا کردم‌ که‌ نسل‌ جوان‌ ما به‌ ایشان‌ شدیداً علاقمند و معتقد و قدر دانند؛ این‌ هم‌ نعمت‌ بزرگ‌ خدا و دلیل‌ سلامت‌ این‌ کار است‌. وقتی‌ انسان‌ با روح‌ و با هدف‌ خدایی‌ وارد میدان‌ شد، همین‌جور می‌شود. (مقام معظم رهبری – ۱۳/۶/۷۸ – جمع دانش ‏آموختگان طرح ولایت)


علامه طباطبایى (قدس سره) به نقل از حجة الاسلام آقاى شیخ اصغرمروارید:


آقاى مصباح از بین شاگردان من مثل انجیردر میان سایر میوهاست،که فکر اوهیچ چیز دور انداختنی و زایدی ندارد.(زندگینامه ایت الله مصباح یزدی.ص ۲۸۳ – انتشارات پرتو ولایت)


شهید بهشتی (رحمة الله علیه):


دوست عزیز و دانشمند محترم…خیلی زودتر از  این می خواستم برای شما نامه بنویسم ولى در پى ساعت دنجى بودم که بتوانم با آقاى مصباح که مصباح دوستان ‌است با فکرى فارغ گفتگو کنم و از اینگونه ساعت ها کم بهره برده‌ام.(گفتمان مصباح.ص ۲۸۴٫مرکز اسناد انقلاب اسلامی)


مرحوم آیت الله مشکینی:


جناب مستطاب آیة الله مصباح، از آن وجودات پر برکت است.حوزه ها باید ده ها سال سهم امام بخورند، هزاران نفر در اینجا تحصیل کنند، میلیاردها پول از کیسه ی امام خرج بشود، میلیاردها انسان ا زاوّل تا حال تحصیل کنند، تا در هر عصرییک چند نفری مثل آیت الله مصباح بدست آید و این طور افراد در میان جامعه پیدا بشود. اگر ده نفر عالم بزرگ پیدا کنید یقیناً یکی از آنها آیت الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم ما او را دوست داریم، او یکی از خزانه های وجودی ماست. یکی از بزرگان حوزه ی ماست. من خودم علاقه به این آقا دارم. برای اینکه شمشیر برنده ی اسلام در برابر کفر است لذا خیلی با او دشمن هستند. با هر که خیلی دشمن باشند، شما علاقه ی بیشتر به او داشته باشید. علامتا ینکه ایشان وجود مؤثّری است علامت اینکه این شخص مدافع اسلام است، علامتا ینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است. همین زیادی حمله ها علیه اوست. (تحصن چرا و چگونه، ص۱۴۴)

آیت الله سید احمد خاتمی:


… جرم آقای مصباح چیست؟ آقای مصباح را آنان که می شناسند می‌دانند کانون بیرق دین است. فقیه فیلسوف عارف زاهد شخصیتی که می‌گوید: من چند سال بیش از شهید مطهری عمر کردم، حاضرم جانم را در راه دفاع از اسلام و دفاع از مقدسات بدهم. (همان، ص۱۵۷)


آیت الله حسن زاده (دام ظله):


آقای مصباح انسان زحمت کشیده ای است. من با ایشان هم درس و هم بحث بوده ام. خدا را شاهد می گیرم که پشت سر ایشان نماز می خوانم.(پاسدار حکیم، انتشارات نجابت)

حجّة الاسلام و المسلمین دشتی:


… در برابر تهاجم فرهنگی کسی موفق است و می تواند هزاران شاگردتربیت بکند که خودش یک اسلام شناس باشد، به این جهت در آن زمان شهید بهشتی در نوک پیکان هجوم دشمن قرار داشتو امروزه استاد مطهری این عصر یعنی حضرت آیت الله مصباح یزدی که هجومها به سوی اوست. (تحصن چرا و چگونه، ص۲۰۹)


آیت الله یزدی:


شخصیت آیت الله مصباح یک شخصیت ناشناخته ای نیست.من باید از ایشان تعریف کنم ایشان آنقدر مقامش بالاست که امثال بنده نباید تعریف بکند. ایشان از اساتید بزرگ حوزه است … در همین شهر قم کارهای انقلابی عظیمی انجام شد که سه چهار نفر از دوستان از جمله آقای مصباح بودند که وقتی صبح همه می آمدیم می گفتیم این نشریه از کیست؟ این نشریه کجا بوده است که در داخل همه ی حجره ها انداختند و همه می خواندند؟ در حالی که تهیه کننده ی آن همین تعداد بودند و بخشی از آن به قلم مقدس همین استاد بزرگوار حضرت آیت الله مصباح بود. این شخصیت روحانی و بزرگوار همیشه مدافع انقلاب بوده است. مدافع اسلام بوده است. حوزه ی علمیه مقاومتش را می شناسد. امروز یکی از اعضای محترم شورای انقلاب فرهنگی کشور است. در حقیقت یک استاد شناخته شده، یک روحانی وارسته یک روحانی شایسته که زندگی شخصی او در حد زندگی افراد متوسط و متعارف است. (همان، ص۱۷۵)


مرحوم آیت الله احمدی میانجی


خواندید که اینها با حضرت آیت الله مصباح چه کار کردند؟ایشان، استاد بودنش آیت اله بودنش، پاک بودنش جای اشکال نیست. چه توهین ها کردند، چه حرف ها زدند!(پاسدار حکیم، انتشارات نجابت)

آیت الله جوادی آملی


ایشان در سمینار بزرگداشت شیخ فضل الله نوری ،پس از سخنرانی حضرت آیت الله مصباح ضمن تشکر و قدردانی درباره ی آیت الله مصباح فرمودند: روحی له الفداء.(زندگینامه آیت الله مصباح.ص ۲۸۴ –انتشارات پرتو)


آیت الله مظاهری:
امروز خدمت به آیت الله مصباح خدمت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. هر کس هر اقدامی از دستش بر می آید باید انجام دهد.(پاسدار حکیم، انتشارات نجابت)

از زبان آیت الله مصباح

آیت الله مصباح:

بعد از مدتی کسالت یکبار که خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شده بودم، ایشان احوالپرسی کردند، بنده عرض کردم که برای درمانم یک کشف جدیدی کرده ام. ایشان تعجب کردند و پرسیدند چه راه درمانی پیدا کرده اید؟ گفتم من تا به حال آب درمانی، طب سوزنی و مواردی شبیه به آن را شنیده بودم ولی مدتی است که داروی جدیدی کشف کرده ام و در خودم تجربه کردم، دیدم موثر است. ایشان گفتند این داروی جدید چی هست؟ گفتم فحش درمانی؛ هر چه در این روزنامه های زنجیره ای بیشتر به ما فحش می دهند حالمان بهتر می شود. ایشان خندیدند و دعا کردند. بله بحمدالله ما از این نعمت در آن زمان بخصوص، خیلی بهره مند بودیم و خدای متعال هم لطف می فرمود آسیب قابل توجهی به ما نخورد.

استاد فکر کنم دوباره مجبور به استفاده از این روش شده اید

اما این بار نه فقط روزنامه های زنجیری

حالا آقای هاشمی هم کم نمی گذارد!

متن سایت آقای هاشمی:

"آیا "اصلح مصباح" دوباره جادو می کند؟"

این گونه سخن گفتن با ایشان به هیچ وجه درست نیست.

اما شاید گاهی مجبور به استفاده از طعنه درمانی هم بشوید!

"آیت الله فیلسوف"


سیاست حمله، به جای دفاع!


امروز که داشتم سایت آقای هاشمی را نگاه می کردم به چیز عجیبی برخوردم

من نمی دانم که این سایت رسمی ایشان زیر نظر مستقیمشان هست یا نه ولی هرچه که هست مثل این که قصد دارند رای آوردن نامزد مورد حمایتشان را بر سر شورای نگهبان بکوبند

متن سایت ایشان:

"فرصت کوتاه تبلیغات یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به فرصتی مناسب برای هاشمی تبدیل شد تا بر سیاست غیر رسمی و غیر علنی و صدا و سیما مبنی بر با بایکوت تصویری و خبری خود به خصوص طی چهار سال گذشته غلبه کند و از سوی دیگر نشان دهد کج سلیقه گی اقایان شورای نگهبان درتایید صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری تا چه میزان قابلیت دور زدن دارد!"

حال این سخنان را تنها با این جمله ی تاریخی امام مقایسه کنید:

"هرکس بگوید رای شورای نگهبان کذا است مفسد است"

حال ، شما قضاوت کنید

من نمی خواهم از مشایی تعریف کنم چون ایشان هم شخصیت موجهی ندارند ولی مشایی هم با این همه مشکلاتش این گونه در مورد شورای نگهبان نگفت.
مشایی اعتراض قانونی کرد!
انتخابات یازدهم، کاندیداتوری جلیلی و رونمایی از "نوحزب اللهی‌ها"ُ

حجت‏الاسلام علی جعفری

1-"حزب اللهی" در کاربرد اجتماعیش یک استعاره پسا انقلابی است. این استعاره دیرپا و پربسامد به دال مرکزی یکی از قدرتمندترین گفتمانهای اجتماعی ایران معاصر تبدیل شده است.انقلاب اسلامی در روند شکلگیری خود بستر بروز و ظهور جریانی منحصر به فرد از اسلام گرایی شد که  "بچه حزب اللهی‌ها" بدنه اصلی آن را تشکیل داده اند. "بچه حزب اللهی‌ها" اولین و اصیل‌ترین ما به ازاء اجتماعی انقلاب اسلامی ایران هستند که از روز اول پیروزی تا کنون همنشین آن بوده اند. روند تطورات فرهنگی و سیاسی این شبکه اجتماعی عظیم آیینه ای از روند تطورات انقلاب اسلامی و شاخصی برای ارزیابی دمای انقلاب در ایران است.

2-"حزب الله"؛ علی رغم حضور معنی‌دارش در عرصه  اجتماعی ایران اما همواره در تبدیل کردن این معنای اجتماعی به نشانه های سیاسی قدرتمند و اصیل دچار ضعف و تنازل بوده است. به عبارتی "بچه حزب اللهی‌ها" تا سالهای سال برای به نمایش گذاشتن حضور و نفوذ سیاسی خود در میدان سیاست ایران مجبور به ورود در آیینهایی از کنش سیاسی و همکاری با جماعتهایی از اهل سیاست  بودند که لاجرم به تنازل فاحش از معیارهای آرمانی و گفتمانی و بعضا هویتی حزب الله  دامن می زد. بدین ترتیب فصل طولانی و تاثر برانگیزی از ازدواجهای شیرین و طلاقهای سیاسی تلخ حزب اللهی‌ها با انواعی از عناصر و جریانات ریز و درشت فعال در عرصه قدرت و سیاست جمهوری اسلامی ثبت شد.

3-این روند بی سرانجام ادامه داشت تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری همگرایی تامی با گفتمان حزب اللهی‌ها نشان داد به نحوی که توانست بیشترین حمایت انتخاباتی را در تاریخ تعاملات "بچه حزب اللهی‌ها" با کاندیداهای انتخابات از آن خود کند. حتی سوابق غلیظ سیاسی محمود احمدی نژاد در همراهی دیرینش با جناح راست سیاست ایران منجر نشد که حزب اللهی‌ها احساس کنند در حال تلاش برای روی کار آوردن یکی از  عناصر ولو نزدیک جناح راست به خود هستند، بلکه آنها این بار به مردی از جنس خود رسیده بودند. تلاش همه جانبه برای رییس جمهور شدن و سپس دفاع بی محابا آنها برای قوی ماندن رییس جمهور در مدار قدرت چشمگیرترین و اصیلترین تجربه سیاسی تاریخ حزب الله ایران است.

4-اگرچه اولین بروز خالص بچه حزب اللهی‌ها در عرصه سیاست ایران، باشکوه و قدرت تمام عیاری شروع شد و آنها در همین تجربه اول چشمگیرترین و عظیمترین تحولات سیاسی را به نام خود رقم زدند اما همواره این نگرانی وجود داشت که آزاد شدن ظرفیتهای سیاسی بچه حزب اللهی‌ها  آیا قائم به پیروز شدن آنها در انتخاباتهاست؟ به عبارت دیگر آیا حزب اللهی‌ها همانقدر که در بهره برداری از فرصتهای پیروزی متبحر نشان می‌دهند در مدیریت شکست هم توانمندند؟ از طرف دیگر آیا با افول احمدی نژاد که حداقل شش سال تمام نشانگاه اصلی تبلور و تطور حزب الله در ایران بود و حزب‌اللهی‌ها نسبت هویتی تامی با او داشتند، کار شبکه اجتماعی بچه حزب اللهی‌ها تمام است؟ آیا آنها مجبورند که در ازای وابستگی تمام عیاراعتبار و وجاهت سیاسیشان به احمدی نژاد با هرقیمت و هزینه‌ای همچنان در پی او باشند یا این ظرفیت را دارند که در موقع مقتضی از او فاصله بگیرند و حتی جدا شوند؟

5-کنشهای سیاسی بچه حزب اللهی ها در ماههای اخیر نشان داد که شبکه اجتماعی عظیم آنها در روند تطورات دهه نودی خود، به چنان ظرفیتی از اعتماد به نفس و تبحر سیاسی دست یافته که همه این بحرانهای محتمل را که اتفاقا  در ظرف انتخابات یازدهم یکجا پیش آمدند همزمان مدیریت کند. آنها هم شکست عشقی ناشی از افول احمدی نژاد را تحمل کردند/ هم در جستجوی جایگزین او دچار تنازل گفتمانی نشده و به دام کهنه دل بستن به "صالح مقبول" نیفتادند/ هم چنان گزینه معتبری را به میدان آوردند که خیل عظیمی از شخصیتهای درجه اول فرهنگ و مذهب و اقتصاد و سیاست به پشتیبانیش برخاستند/ هم با شکوه ترین و در عین حال ناب ترین آیینهای تبلیغی و انتخاباتی را برای پیروزی سعید جلیلی به پا داشتند/ هم بدون تحمیل اندک هزینه امنیتی-سیاسی نتیجه شکست را پذیرفتند/ هم روحیه انقلابی پس از شکست را به سرعت ترمیم کردند و نهایتا نه تنها ذره ای از راه آمده پشیمان نشدند بلکه با پذیرش کاستیها و ضعفها و عزم بر جبران و اصلاح آنها تصمیم گرفتند مصمم تر از گذشته این راه پر افتخار را ادامه دهد. واقعا  در بهترین و پیشرفته ترین آیینهای تربیت سیاسی جهان و در چارچوب مناسبات قدیمیترین و موفق ترین احزاب سیاستی دنیا باید چه هزینه ها و تلاشهای وافری صورت پذیرد که اعضا و علاقمندان حزب یا تشکل متبوع به چنین سطحی از درایت و تبحر و بصیرت سیاسی دست یابند؟

6-به نظر می رسد که کاندیداتوری "دکتر سعید جلیلی" و پایداری ستودنی و متمایز او و علاقمندانش در عرصه این رقابت سیاسی، فارغ از نتایج خیره کننده اش در افزایش اعتبار و جدیت انتخابات در ایران و افزودن نوع جدیدی از گفتمان و آیین تبلیغات سیاسی به لیست گفتمانهای نسبتا فرسوده و آیینهای تکراری انتخابات در جهان، به لحاظ  رونمایی از نسل جدید و بغایت پیشرفته ای از شبکه اجتماعی "بچه حزب اللهی‌های ایران" قابل توجه است. کمترین برکت حضور پر معنای "دکتر سعید جلیلی" در عرصه رقابتهای انتخابات اخیر، آزاد شدن ظرفیتهای خیره کننده و جدید نسلی است که به سرعت در حال کسب و ارتقاء همه توانمندیهای لازم برای تبدیل کردن ایران به یک جغرافیای الگو است. دیری نخواهد پایید که ملت ایران میوه شیرین ظرفیتهای آزاد شده از فرزندان انقلابی خود در انتخابات یازدهم را در انتخاباتهای فردای خود خواهد چید.  

چند سکانس از ترور ناموفق رهبر معظم انقلاب

چند سکانس از ترور ناموفق رهبر معظم انقلاب

سایت khamenei.ir با توجه به نزدیک شدن سالگرد ترور ناموفق رهبر معظم انقلاب در تیرماه 60، اقدام به بازخوانی آن واقعه و شرایط منجر به ان نموده است:

 

۱

با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که منافع خود را در ایران از دست رفته می‌دید، تلاش‌های گسترده‌ای را برای براندازی این نظام نوپا آغاز کرد. علاوه بر فعالیت‌های گسترده‌ی جاسوسی و ایجاد غائله‌های قومی در نواحی مرزی ایران که با محوریت سفارت آمریکا در تهران سامان‌دهی می‌شد، سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) هم طرح فونیکس (phoenix) را برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طرح‌ریزی کرد. بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپای اسلامی از میان برداشته می‌شدند تا جمهوری اسلامی به زانو درآید.

نقش‌های متعدد و تأثیرگذار آیت‌الله خامنه‌ای در جمهوری اسلامی در کنار پافشاری‌ ایشان در مقابله‌ با جریان‌های منحرف و بیگانه، منافقین کینه‌توز را که وابستگی آن‌ها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناکی رساند. تنها با گذشت یک هفته از تصویب عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس و پس از بیانیه‌ی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام رحمه‌الله بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهره‌ی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بی‌نصیبند که بی‌درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین‌انداز است.»
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/001.jpg
استدلال‌های آیت‌الله خامنه‌ای در مورد خیانت‌های بنی‌صدر به گونه‌ای بود که در جلسه‌ی نهایی بررسی عدم کفایت سیاسی رییس‌جمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم کفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت کنند. حضور آیت‌الله خامنه‌ای در پشت تریبون در حالی که کیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلی‌ها را از ‌میزان خیانت‌‌های بنی‌صدر در طول مدت 16 ماهه‌ی ریاست جمهوریش برانگیخت و بالطبع دشمنی‌های زیادی را از سوی سازمان منافقین و گروه فرقان به عنوان حامیان بنی‌صدر برای آیت‌الله خامنه‌ای به بار آورد.

۲
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک‌دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشک‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»

بیرون از مسجد، آیت‌الله خامنه‌ای لحظاتی به هوش آمدند اما بلافاصله از هوش رفتند. در بین راه بیمارستان هم چند باری به هوش آمد و دوباره از هوش رفتند؛ ایشان هر وقت به هوش می‌آمدند شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تکان می‌خوردند؛ خیلی کم البته. ابتدا ایشان را به درمانگاهی در همان نزدیکی‌ها در خیابان قزوین بردند اما کاری از دست کسی بر نمی‌آمد و باید ایشان را به جای دیگر می‌بردند. در این بین پرستاری که فهمید ایشان آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه تهران هستند، بلافاصله به محافظین گفت یک کپسول اکسیژن همراهشان ببرند اما انگار کسی صدای او را نشنید برای همین هم کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. پایه‌های کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/005.jpg
به لطف خدا، وضعیت آیت‌الله خامنه‌ای با تلاش پزشکان و بعد از انجام عمل جراحی و تزریق ۳۷ واحد خون تثبیت شد و ایشان را برای ادامه درمان و تامین امنیت بیشتر به بیمارستان قلب شهید رجایی انتقال دادند. دکترها می‌گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته‌ و برگشته. یک‌بار همان انفجار بمب بود، یک‌بار خون‌ریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یک‌بار هم جمع شدن پروتئین‌ها در ریه و حالت خفگی. همه‌ی این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو می‌‌انداختند روی‌ آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان می‌کردند تا لرز را کمتر کنند. معلوم نبود منشأ این تب‌ها کجاست؟

۳
ترورها کور نبودند، در واقع مبنای تحلیلی داشتند. اولش فکر کردند که با ترور رهبران حل می‌شود. بعداً دیدند لایه‌های دیگری هم وجود دارد. پس موتور ترور را متوقف نکردند، بلکه به لایه‌های بعدی هجوم آوردند تا شاید بتوانند به هدف برسند و البته ممکن نبود؛ برای این که ماهیت قدرت در ایران چیز دیگری بود. هدف در واقع این بود که یک خلأ قدرتی در کشور ایجاد شود و نیروهای سازمان‌یافته‌ی ترورکننده، جایگزین این قدرت شوند. یعنی هرج و مرجی پدید بیاید تا این‌ها بتوانند جایش را بگیرند. این اتفاق نیافتاد و ناموفق بود و حتی اثرات مثبت برای نظام داشت.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/004.jpg
این اقدام مانند اقدام سال ۵۸ در ترور شهید مطهری اثر خود را به جا گذاشت و باطل بودن اندیشه‌ی بنی‌صدر و طرفدارانش را به وضوح برای مردم روشن ساخت. اگر بنا بود این بطلان اندیشه از طریق مباحثات کلامی پیش رود، شاید سال‌ها طول می‌کشید اما با این اقدام ناجوانمردانه، یک‌شبه و یک‌روزه فساد خود را آشکار ساخت. ترور آیت‌الله خامنه‌ای اولین بارقه‌های خود را بر هواداران مردم‌سالاری دینی تابید. مردم به این فکر فرو رفتند که اگر رقیب حرف حساب دارد که نیازی به کشتار ندارد.

۴
«ما منتظر بودیم که آقای بهشتی برگردند و از ایشان حال آقا را بپرسیم. یادم هست که من احوال را که پرسیدم، ایشان گفتند که الحمدلله از خطر گذشته است. یک جمله‌ای من در آن صحبتم گفتم و ایشان هم جوابی دادند که در ذهن من همیشه باقی مانده است. من پرسیدم که این بمب به کجا اصابت کرده است و طرف‌های مثلاً گلو و این‌جاها چطور است؟ آقای بهشتی هم که آدم باهوشی بود، خیلی زود مطلب را گرفت و گفت که آقای مهاجری مطمئن باشید که ایشان می‌توانند سخنرانی کنند. چون‌ ایشان خطیب جمعه بودند و خوش‌بیان هم بودند، ایشان متوجه منظور من شد که آیا امام جمعه داریم یا نه؟»

یک روز قبل از انفجار محل حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران و شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی که قاعدتاً آیت‌الله خامنه‌ای نیز باید در آن جلسه حضور داشتند، انفجار بمبی دست‌ساز در مسجد اباذر تهران، امام جمعه‌ی آن زمان تهران را میهمان بیمارستان بهارلو کرد. شهید آیت‌الله بهشتی از نخستین افرادی بود که برای بررسی اوضاع و خبرگیری از احوال آیت‌الله خامنه‌ای، از اعضای مؤسس حزب جمهوری اسلامی به بیمارستان رفت.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/002.jpg
امام مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند که: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان هم ساعت دو بعد از ظهر 7 تیر پخش ‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیو را گذاشت بیخ گوش آقا. آن‌ موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.

۵
چهار روز بعد از حادثه که آیت‌الله خامنه‌ای از وضعیت بحرانی ساعات نخست حضور در بیمارستان خلاص شده بودند و پس از انجام عمل جراحی وضعیت ایشان تثبیت شده بود، ایشان در مصاحبه‌ای با یک گروه تلویزیونی ضمن تشریح وضعیت خودشان در سخنانی خطاب به حضرت امام رحمه‌الله و ملت مسلمان ایران، از آنان به سبب پیام‌ها و ابراز محبت‌هایشان تشکر کردند.

بیتی که آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به پیام محبت آمیز امام رحمه‌الله خطاب به ایشان گفتند نشان از میزان ارادتشان به رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران داشت:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت   سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20088/003.jpg
آقا در مصاحبه‌ای خطاب به مردم فرمودند: «از امت مسلمان و قهرمان که این همه دارند فداکاری می‌کنند در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها، این همه دارند جان‌های عزیز و نفیسشان را در راه خدا می‌دهند، انتظار نداریم که در مقابل یک حوادث کوچکی از این قبیل اظهار نگرانی و احساس نگرانی کنند و ما را بیشتر از آن‌چه که شرمنده هستیم، شرمنده نکنند

۶
خیلی از چهره‌های انقلاب برای عیادت می‌آمدند، اما آقا مرتب از شهید بهشتی می‌پرسیدند: «چرا همه می‌آیند، اما ایشان نمی‌آید؟» شک کرده بودند که یک خبرهایی هست. دور و بری‌ها هم مانده بودند که چطور به ایشان بگویند. دکتر منافی گفت بهترین راه این است که بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و کم‌کم ایشان را مطلع کنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یکی‌ دو نفر شهید شده‌اند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20089/C/13910406_0220089.jpg
آقا از جمع آن شهیدها به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دکتر بهشتی و محمد منتظری. اولین کسی هم که به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقا اول پرسیدند آقای بهشتی چطورند؟ گفتند یک‌ مقدار پاهایش مجروح شده است. آقایان که رفتند، ایشان رو کردند به دکتر میلانی‌نیا و پرسیدند شما از حال ایشان خبر داری؟ دکتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم.» پرسیدند: «مراقبت جدی از حال ایشان می‌شود؟ آن‌جا هم سر می‌زنید؟» بعد هم دکتر را سؤال‌پیچ کردند. دکتر میلانی‌نیا با بغض از اتاق زد بیرون. دوباره که آمد، آقا را دید که‌ بچه‌های همراه را جمع کرده‌اند و ازشان بازجویی می‌کنند. دکتر دست و رویش را شسته بود. نشست و یکی یکی اسم همه‌ی شهدای حزب را به آقا گفت.
نگاهی آماری به کارنامه یازدهمین انتخاب ریاست جمهوری نسبت به دوره‎های گذشته/
رتبه چهارم مشارکت، کمترین درصد رای برای منتخب، دهمین میزان محبوبیت/ کار دشوار روحانی برای حفظ برتری هفتاد و یک صدم درصدی

محمد سرشار: تاکنون جمهوری اسلامی ایران، تجربه برگزاری 11 انتخابات ریاست جمهوری را داشته که نخستین آنها در سال 1358 برگزار شده است. به جز دوره‌های دوم و سوم که به دلیل ترور دومین رییس‌‌جمهور ایران، در یک سال، یعنی سال 1360، برگزار شد؛ دیگر دوره‌های ریاست جمهوری در بازه‌های زمانی چهار ساله برگزار شده‌اند.

بیشترین میزان مشارکت در این دوره‌ها، مربوط به سال 1388 است که به عدد 85 درصد واجدان شرایط رسید. براساس میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، دوره یازدهم رتبه چهارم را به خود اختصاص می‌دهد:
 
1ـ 1388 ـ دوره دهم: 85 درصد
 
2ـ 1376 ـ دوره هفتم: 79.93 درصد
 
3ـ 1360 ـ دوره سوم: 74.26 درصد
 
4ـ 1392 ـ دوره یازدهم: 72.7 درصد
 
...
 
10ـ 1368 ـ دوره پنجم: 54.59 درصد
 
11ـ 1372 ـ دوره ششم: 50.66 درصد
 
از نظر درصد پیروزی منتخب انتخابات، آقای حسن روحانی با هفتاد و یک صدم درصد رأی بیش از حد نصاب لازم، کمترین درصد را در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به خود اختصاص داده است.
 
1ـ اکبر هاشمی رفسنجانی (1368): 94.51 درصد
 
2ـ سید علی خامنه‌ای (1360): 94.41 درصد
 
3ـ محمدعلی رجایی (1360): 87.62 درصد
 
4ـ سید علی خامنه‌ای (1364): 85.71 درصد
 
...
 
10ـ محمود احمدی‌نژاد (1388): 62.62 درصد
 
11ـ حسن روحانی (1392): 50.71 درصد
 
از نظر میزان محبوبیت منتخب انتخابات میان کل واجدان شرایط رأی دادن، آقای حسن روحانی با اخذ اعتماد 36.87 درصد واجدان شرایط، آخرین رتبه‌های محبوب‌ترین رؤسای جمهور را به خود اختصاص می‌دهد. بیشترین میزان محبوبیت متعلق به آقای سید علی خامنه‌ای (1360) با 70.11 درصد و سپس آقایان محمد علی رجایی (1360) با 56.29 درصد، سید محمد خاتمی (1376) با 55.22 درصد و محمود احمدی‌نژاد (1388) با 53.23 درصد اعتماد کل واجدان شرایط رأی دادن است. کمترین میزان اعتماد نیز به آقای اکبر هاشمی رفسنجانی (1372) با 31.87 درصد باز می‌گردد.
 
1ـ سید علی خامنه‌ای (1360): 70.11 درصد
 
2ـ محمدعلی رجایی (1360): 56.29 درصد
 
3ـ سید محمد خاتمی (1376): 55.22 درصد
 
4ـ محمود احمدی‌نژاد (1388): 53.23 درصد
 
...
 
10ـ حسن روحانی (1392): 36.87 درصد
 
11ـ اکبر هاشمی رفسنجانی (1372): 31.87 درصد
 
با توجه به سنت کاهش میزان محبوبیت رؤسای جمهور ایران در دوره دوم انتخابات (به استتثنای آقای محمود احمدی‌نژاد)، به نظر می‌رسد انتخابات سال 1396، انتخابات دشواری برای آقای حسن روحانی برای حفظ برتری هفتاد و یک صدمی خود میان رأی‌دهندگان باشد.

از فشارها خواهدکاست؟

غرب با توجه به نتایج انتخابات، از فشارها خواهدکاست؟ آسوشیتدپرس: باید تحریم ها علیه ایران را افزایش داد تا امتیازات واقعی بگیریم/ رئیس اندیشکده مطالعات خاور نزدیک آمریکا: برای غرب امتیازهایی که روحانی می دهد مهم است نه خود او
 آمریکا و کشورهای غربی اصرار دارند که ایران جهت گیری خود را در سیاست های کلان تغییر دهند، این گزاره ایست که برخی معتقدند با تحقق آن، رویکرد غرب در مواجهه با ایران نیز تغییر خواهد کرد و مانع تراشیهای این سالها پایان خواهد پذیرفت. رویکردی که به گمان برخی با اتکا به نتایج انتخابات اخیر ایران می توان آنرا عملیاتی کرد.

به گزارش رجانیوز، در همین راستا، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در گفتگویی با اشاره به انتخابات ایران مدعی شد: در داخل ایران عطشی برای تعامل مثبت‌تری با جامعه جهانی وجود دارد.فکر می‌کنم که این احتمال هست که ایران تصمیم بگیرند تا پیشنهاد ما برای تعاملی اساسی و با محتوا را بپذیرند.

اما آیا این همه ماجرا و راهکار پایان یافتن فشارها علیه ایران است؟ رصد تحلیل رسانه های غریبی هلاف این را اثبات میکند و از تدارک این کشورها برای فشارهای بیشتر، آنهم با پیش فرض جواب گرفتن از فشارهای قبلی حکایت دارد.سایت خبری بی بی سی فارسی در تحلیلی درباره انتخابات ایران می نویسد: حالا دنیای بیرون سطح انتظارات را به شکلی طبیعی بالا خواهد برد و فشار بیشتری روی جمهوری اسلامی خواهد گذاشت تا از ایران امتیاز بگیرد و فشار تحریم هایش را با فشار ناشی از مطالبات ایجاد شده در نزد ناظران، به نفع خود، در هم بیامیزد.

این در حالی است که بیش از این خبرگزاری آسوشیتدپرس از احتمال تشدید تحریم ها برای کسب آنچه که امتیاز واقعی می خواند خبر داده بود.این خبرگزاری به نقل از یک مقام آمریکایی نوشت: اگر انتخاب روحانی محصول تحریم هاست چرا باید تحریم ها را کاهش داد.

آسوشیتدپرس همچنین در ادامه آورده است: « انتخاب روحانی این بحت ها را در آمریکا پدید آورده است که آیا اکنون زمان کاهش تحریم ها فرارسیده است و آیا با این کار تهران آنچه را واشنگتن ادامه روند تولید سلاح هسته ای می نامد، متوقف می کند یا خیر».

چند مقام امریکایی نیز که با این خبرگزاری گفت وگو کرده کرده اند می گویند امریکا زمانی تحریم ها را لغو خواهد کرد که ایران یک امتیاز واقعی در حوزه هایی که مدنظر امریکاست، ارائه کند.

در همین حال رییس اندیشکده مطالعات خاور نزدیک آمریکا در مقاله ای با اشاره به روی کارآمدن حسن روحانی نوشت: برای غرب امتیازهایی که رئیس جمهور جدید می دهد مهم است نه خود او.

مایکل سینک در مقاله ای که روز 30 خرداد در روزنامه واشینگتن پست منتشر شده می نویسد: «دولت اوباما نمی تواند این احتمال را رد کند که فشار بین المللی بر ایران در نهایت نوعی از تغییر را که به دنبالش بوده به وجود آورده است، اما همچنین نمی تواند خطر کند و فشارهایی را که با زحمت زیاد علیه ایران تجمیع کرده است صرفا به دلیل امیدواری و گمانه زنی تخفیف دهد».

سینک در ادامه با نگارش جملات قابل تاملی می نویسد زمانی آمریکا می تواند به روحانی اعتماد کند که او در برخی مسائل بتواند تغییراتی ایجاد کند.: «روحانی یابد که تیم مذاکره کننده هسته ای به ریاست سعید جلیلی را تغییر دهد، رهبران مخالفان را از حبس خانگی آزاد کند و تصمیم هایی درخصوص سیاست ایران در ارتباط با مسائل راهبردی مانند سوریه اتخاذ کند، این امر ممکن است نشانه ای باشد از اینکه به او اختیارات بیشتری داده شده است. در غیر این صورت، روحانی ممکن است یا درنبردهای قدرت با نخبگان متعدد گرفتار شود یا بدتر اینکه ارتقای مقام او ممکن است صرفا با هدف به انحراف کشاندن اذهان باشد».

سینک در پایان به دولت امریکا توصیه می کند تا زمانی که روحانی یک امتیاز واقعی روی میز نگذاشته از فشارها کم نکند.  او در این باره نوشت: «تا زمانی که ایران تمایلی برای عمل به تعهدات بین المللی در خصوص برنامه هسته ای، حمایت از تروریسم و سایر فعالیت ها نداشته باشد،سیاست بنیادین آمریکا نباید تغییر کند حتی در صورتی که دولت آمریکا دست خود را به سوی روحانی دراز کند و به دنبال گشایش های دیپلماتیک جدید باشد در حقیت تا زمانی که ایران نرم نشود و انعطاف نشان ندهد. سیاست آمریکا باید همچنان محکم تر شود.»

هر چند مقامات آمریکایی تلاش دارند انتخابات را از دریچه آرزوهای خود ببینند ولی آنچه که تاکنون بارها ثابت شده است ، این معنا را می رساند که هر گونه سازش در برابر زیاده خواهی غربی ها، نه تنها حداقل خواسته های کشورهای سازشکار را برآورده نمی کند بلکه غرب را در مطالبه گری خود، تشویق می کند.نمونه مشهود مطالبه گری غرب در برابر سازش کشورها، اتفاقاتی است که در ترکیه در حال وقوع است.

دولت اردوغان در سالهای گذشته، هم‌راستا با سیاست کشورهای غربی در خاورمیانه نقش آفرینی کرده است. با این حال آشوب ها و اعتراضات اخیر در این کشور بهانه ای شد تا این کشورها، دولت اسلامگرای اردوغان را تضعیف کنند. موضوعی که به صراحت مورد انتقاد نخست وزیر ترکیه نیز قرار گرفت وی از آن به "بی وفایی" این کشورها یاد کرد.

به نظر می رسد آنچه از آن به عنوان امتیاز بیشتر وتغییر رویکرد در ایران یاد می شود نیز نتواند غرب را به تغییر رفتار در قبال ایران وادار کند، چرا که قطعا این تغییر هر چه باشد، به مدلی بیش از آنچه که ترکیه در جهت همگرایی با غرب تلاش کرده به آن برسد، نخواهد رسید. اما تجربه ترکیه و رفتار این روزهای غرب با آن نشان داد، آنچه واضح است اینکه حتی آن میزان از همگرایی نیز غرب را راضی نخواهد کرد، چرا که این اساس حاکمیت رویکرد اسلام گرایانه در عرصه اداره کشور است که عرب و امریکا خواهان حذف آن است. بر همین اساس شاید ایده تغییر رویکرد و تلاش برای همگرایی با غرب یکی از ساده انگارانه ترین شیوه هایی باشد که پس از انتخابات برای آن فضاسازی می شود و حال آنکه به نظر می رسد خط و نشانهای غرب به گمان موثر بودن فشارها علیه ایران پس از انتخابات پر رنگ تر شده است.