بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمد جواد ثقفی
دوره 27 سمپاد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۳/۱۰/۱۷
    .
آخرین نظرات

۸۹ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

رمزگشایی از رفتار سیاسی آیت الله مصباح یزدی

رمزگشایی از رفتار سیاسی آیت الله مصباح یزدی

حمیدرسایی:


انتخابات امسال هم مانند تمام اتفاقات مهم سیاسی دیگر برای خودش حال و هوایی داشت. ائتلاف کاندیداها و حضور مستقل ها ، رسانه ها و شخصیت ها ، کاندیداها و برنامه ها ، احزاب و گروه ها ، همه و همه در حال قُل خوردن در دیگ جوش آمده از حماسه سیاسی سال ۹۲ بودند و هر کس با امتحانی که پس داد، خودنمایی کرد.


در این بین اما رفتار انتخاباتی یکی از چهره های مطرح دینی _ سیاسی، افکار عمومی و رسانه ها را به خود جلب کرده و مدتی است به سوژه اصلی آنها تبدیل شده. آیت الله مصباح یزدی یکی از مطرح ترین چهره های کرسی فلسفه و علوم معقول و منقول در مجامع علمی داخل و خارج، از ابتدای انقلاب و نه تنها در دوره حاکمیت اصلاح طلبان که بعد از آن هم میدان سیاست را رها نکرد و در بزنگاه های مختلف نقش آفرین بود و تصمیم ساز، از جمله در انتخابات سال ۸۴ و مقابله با فتنه سال ۸۸ و بعد از آن، تا رسید به انتخابات مجلس نهم که یکی از پیچیده ترین بازی های جریان فتنه را که به دنبال غیررقابتی نشان دادن انتخابات بود، با راه اندازی جبهه ای در بدنه جریان اصولگرایی بهم زد.


اکنون در هفته ها و ماه های اخیر و بویژه پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات، تصمیم آیت الله مصباح برای ورود در انتخابات و معرفی یکی از چهره های انتخاباتی به عنوان کاندیدای اصلح ریاست جمهوری، تبدیل به سوژه برخی از رسانه ها و شخصیت های مذبذب برای عقده گشایی شده تا جایی که برخی با جنجال و هیاهو سعی می کنند نکاتی را به عنوان شبهه در ذهن مخاطب جانمایی کنند:
چرا آیت الله مصباح به عنوان یک عالم دینی تا این سطح در سیاست دخالت می کند؟ دلیل حمایت از دکتر لنکرانی چه بود؟ چرا از لنکرانی تا این اندازه پر رنگ حمایت کرد؟ چرا وقتی دکتر لنکرانی انصراف داد، بلافاصله آیت الله مصباح از کاندیدای دیگری حمایت نکرد؟ اگر لنکرانی اصلح بود، پس چرا بعدا از جلیلی حمایت کرد؟ آیا شناخت ایشان از کاندیداهای دیگر هم به همین شکل بود؟ آیا صلاح بود بعد از لنکرانی ایشان مجددا از شخصیت دیگری حمایت کند؟ چرا آیت الله مصباح به راه حل وحدت برخی از سامانه ها تن نداد و تاکنون چندبار این بازی را بهم زده است؟ اساسا باتوجه به برخی رفتارهای غیرقابل دفاع احمدی نژاد در سال های اخیر، آیا بهتر نبود آیت الله مصباح از شخصیت دیگری حمایت نکند تا اگر رییس جمهور بعدی هم دچار آفت هایی شد، دامن ایشان از این آفت ها مصون بماند و ...
هر چند این سئوالات درباره رفتار بسیاری از علمای محترم دیگر و حتی برخی از مراجع معظم تقلید که هر یک بنا به وظیفه ای که تشخیص داده و با بیانات یا اطلاعیه های رسمی و یا در دیدارهایشان یکی از کاندیداهای محترم را مورد تفقد و حمایت قرار داده بودند نیز مطرح بود، اما آنچه هرگز در این ایام به سطح رسانه ها کشیده نشد، ایراد اشکال یا علامت سئوال درباره آن تصمیم های محترم بود!


 همین یک دلیل کافی است تا بدانیم تخریب های گسترده علیه آیت الله مصباح آن هم در این سطح و گستره، در حقیقت تخریبی علیه همه علمایی است که بنابر وظیفه دینی و انقلابی و البته بنا بر شناختی که از کاندیداها داشتند و آنها را اصلح می دانستند، برای تحقق حماسه سیاسی به میدان آمدند. اما چرا سیبل این همه تخریب و در حقیقت به نمایندگی از علمای معظم دیگر آیت الله مصباح است!؟


بی شک اینها همه سئوالاتی بود که رسانه های جریانات سیاسی تلاش می کردند با انتشار گسترده آن از تأثیر آیت الله در میدان سیاست کم کنند. شاید تلاش رسانه ها در این خصوص- با انگیزه های مختلف - در میان بخشی از مخاطب نیز به عنوان شبهه جا خوش کرده باشد! غافل از این که همه این سئوالات، از منظر جماعتی به میدان سیاست، تبدیل به یک شبهه و اشکال می شود! در حالی که از زاویه نگاه علامه مصباح یزدی و برخی از علمای محترم دیگر، همه رفتارهای سیاسی آنها بر اساس یک منطق روشن دینی است.


واقعیت آن است که برای رمزگشایی از رفتار سیاسی هر فرد، نباید او را بر اساس ملاک ها و شاخصه هایی که خود می پسندیم و قبول داریم، مورد تحلیل قرار دهیم بلکه باید وی را بر اساس شاخصه ها و ملاک هایی که او رفتار سیاسی خود را بر آن بنیان نهاده، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و بعد آن شاخصه ها را با ملاک های حقیقی برگرفته از دین تطبیق داد. آیت الله مصباح نیز از این قاعده مستثنی نیست.
از نگاه خیلی ها بُرد و باخت در عالم سیاست بویژه در دوره انتخابات که هواداران برای یکدیگر کُرکُری می خوانند، یعنی همه چیز. از نگاه آنها فصل انتخابات که می رسد حتما باید یا هوادار تیم قرمز باشی یا آبی، باید در جنگ حیدری _ نعمتی جناح ها یک طرف را داشته باشی اما قطعا این نگاهی نیست که خروجی آن الزاما با معارف دینی تطبیق داشته باشد.


مصباح یزدی فقیهی است که انتخابات را از منظر فقه می بیند و تکلیف، نه از دریچه قواعد سیاسی و نتیجه؛ برای همین رفتارش برای بسیاری از اهالی سیاست که همه بنیان فعالیت های سیاسی شان بر نتیجه استوار است، قابل فهم نیست. برای انتخاب اصلح، نظرسنجی مهمترین شاخصش نیست یا بهتر بگویم اصلا شاخص نیست؛ ائتلاف را عاقلانه و بی اشکال می داند اما چون بازیگران عالم سیاست را خوب می شناسد، آن را تحقق نیافتنی می داند. در نگاهش، خدای عالم سیاست با خدای جبهه جنگ یکی است، برای همین با قاطعیت می گوید: خدا منتظر نظرسنجی نمی ماند؛ با قاطعیت معتقد است: اگر همه برای خدا کار کنند، اصلح مقبول جامعه می شود و همه اینها یعنی نگاه به سیاست از دریچه ای دیگر، نه دریچه ای که اهالی احزاب و گروه ها و حتی شاید برخی محترمین در لباس روحانیت به آن نگاه می کنند.
از نگاه آیت الله از آنجا که تاکید صریح روایات و البته نایب امام در موضوع انتخابات، بر انتخاب اصلح است و بخش قابل توجهی از متدینین و خواص جامعه برای شناخت اصلح، نگاه شان متوجه اوست، تکلیف دارد تا کاندیدای اصلح را معرفی کند، پس در انتخابات ورود می کند حتی اگر برخی جریانات سیاسی را خوش نیاید و تکفیرش کنند. از طرفی با شناختی که طی چند سال از رفتارهای یکی از کاندیداها به نام دکتر باقری لنکرانی پیدا کرده بودند، او را اصلح می دانستند نه آنهایی که با هم به هر دلیلی ائتلاف کرده بودند و کنتور نظرسازی ها تا مدتی برای برخی از آنها عدد می انداخت.


در مرام آیت الله کار سیاسی همانند پادگان نیست که یکی بگوید به چپ چپ و همه به سمت چپ رژه بروند، عالم حزب بازی های رایج هم نیست که اگر تو به نتیجه ای بر خلاف رأس تشکیلات حزب رسیدی، از حلقه یاران خارج شوی؛ برای همین در جلسه معرفی کاندیدای اصلح جبهه پایداری، باقری لنکرانی را خطاب قرار داد که ما تو را اصلح می دانیم اما اگر شخصا به غیر از خودت فرد اصلح دیگری سراغ داری، خائنی به نفع او کنار نروی! حتی خطاب به جمعیت پرشور حاضر در سالن سیدالشهداء که برای حمایت از لنکرانی تجمع کرده بودند، اعلام کرد: همه باید شخصا یقین کنید فردی که برایش جمع شده اید اصلح است و الا باید بروید و برای آن که اصلحش می دانید فعالیت کنید! این ادبیات با این صراحت جز از زبان خمینی و بعد از او از زبان خامنه ای شنیده نشده و این راز پیکان این همه تخریب به سمت مصباح یزدی است.


آیت الله بر اصلحیت باقری لنکرانی اصرار داشت و تا زمانی که وی در عرصه رقابت کاندیدا بود، بر این نظر پافشاری کرد و البته برخی را خوش نمی آمد، آنها از نگاه خودشان و بر اساس شاخص های مورد نظرشان، دیگری را اصلح می دانستند، برای همین دلشان می خواست از اعتبار این عمار انقلاب در تأیید کاندیدای مورد نظرشان بهره ببرند و وقتی چنین نتیجه ای حاصل نشد، سئوالات با مضمون تخریب آغاز شد که چرا آیت الله مصباح بر نظر خودش تا این حد پافشاری می کند و صد البته اگر این پافشاری درباره کاندیدای مطلوب آنها بود، هرگز این پافشاری نامطلوب جلوه می کرد!
این کم لطفی البته یک سویه نبود که برخی از دوستان نیز در برابر این تفریط غرض ورزانه، به دامن افراط محبت گونه ولی ناآگاهانه گرفتار شدند و بر خلاف مشی عملی و سلوک دینی و سیاسی استاد، رسیدن به هر نتیجه ای بر خلاف نتیجه استاد را خطا و گناه می دانستند، هر چند این نتیجه بر اساس شاخص هایی که آیت الله فرموده بود، به دست می آمد!


لنکرانی با تصمیم خودش از صحنه انتخابات و با صراحت تمام به نفع یک کاندیدا کناره گیری کرد. بسیاری از دلسوزانی که جلیلی را نسبت به لنکرانی ترجیح می دادند و اصلح می دانستند و در عین حال دلبستگی به آیت الله مصباح داشتند، با عجله دنبال این بودند که هر چه سریعتر از سرمایه آیت الله مصباح در سبد کاندیدای مطلوب خود یعنی جلیلی استفاده کنند تا در کُرکُری خواندن ها به این حمایت بنازند اما منطق دینی استاد چنین حکم نمی کرد. در جلسه ای یکی از همین افراد با تندی خطاب به من گفت حال که لنکرانی انصراف داده، چرا آقای مصباح در حمایت از جلیلی تعلل می کند؟ و من که تفاوت و فاصله را در دو نگاه می دیدم او را به صبر دعوت کردم. جالب اینجاست که همین فرد چند روز مانده به انتخابات در چرخشی آشکار فقط بر اساس مدل نظرسنجی طرفدار دو آتشه کسی شد که هیچ صلاحیتی برایش قائل نبود و البته الان هم قلم به دست دارد و در مذمت وحدت نکردن می نویسد! از یاد نمی برم که سال ۸۴ یکی از چهره های متنفذ سیاسی که سایت منسوب به او در این روزها بیشترین تخریب را نسبت به آیت الله مصباح و کاندیدای مورد حمایت ایشان داشته، ما را به دفترش دعوت کرد و سه ساعت تلاش کرد تا نظرمان را برای حمایت از کاندیدای مورد نظرش جلب کند. به او گفتم شما اقتصاددان هستید، آیا دیدگاه های اقتصادی این فرد را می پذیرید؟ آیا شیوه های تبلیغی او را قبول دارید؟ پاسخش منفی بود و تنها استدلالش جمایت از آن فرد برای رأی نیاوردن فرد دیگری بود! آیا چنین نگاهی در سیاست نباید مصباح را خاموش کند؟!


آیت الله مصباح که مانند بسیاری از شخصیت های دیگر از دکتر جلیلی شناختی کمتر از لنکرانی داشتند با گذشت چند روز و بر قراری چند نشست و اظهار نظرهای علنی دکتر  جلیلی در خصوص برخی از موضوعات کلیدی در برنامه های تلویزیونی، نهایتا به نسبت کاندیداهای موجود و بر اساس شناخت تفصیلی ای که یافتند، از جلیلی حمایت کردند ...
 دقیقا بر اساس منطقی روشن و بر گرفته از تعالیم دینی و نه حزبی و سیاسی و البته این از نگاه آنها که سال ها برای رسیدن به این جایگاه برنامه ریزی کرده بودند گناه کمی نبود! برای همین هم هفته هاست که تخریب و توهین ها حتی از زبان کسانی که خود را شاگرد معرفی می کنند ادامه دارد، شاگردانی که سال ها قبل خود پذیرفتند در برابر وسوسه هایی مردود شدند!


انتخابات تمام شد اما آنهایی که بر اساس تکلیف در این میدان دویده بودند - مهم نیست از چه کسی حمایت کرده بودند - احساس خستگی نداشتند و آنها که با هزار نیت به میدان آمده بودند، شمارش آرا که تمام شد خستگی به تنشان ماند. این انتخابات درس هایی زیادی به دنبال داشت خصوصا برای اهالی سیاست که از یاد نبرند دین از سیاست جدا نیست یعنی نمی توان با روش باطل و با هزینه باطل به نتیجه حق رسید.
من هرگز آیت الله مصباح را با احساسم نپذیرفتم که عشق با احساس شاید به انحراف کشیده شود اما عشق با عقل حتما احساس را هم به دنبال دارد. این راه را هم البته از همین استاد در نسبتم با رهبری و نایب امام آموختم که ولی فقیه و نایب امام را نباید با احساس پذیرفت بلکه باید با عقل درکش کرد که اگر چنین کردی حتما عشق و رابطه ای احساسی به دنبال دارد البته بدون انحراف.


ما آیت الله مصباح را به تعبیر شهید بهشتی مصباح دوستان می دانیم چون هرگز در مراجعه به او، دعوت به خودش را ندیدیم بلکه همواره دعوت به نایب امام را دیدیم. این نکته ظریفی است که برخی علی رغم سال ها نزدیکی به استادشان درک نکردند و کم کم در عالم سیاست - علی رغم این که چیزی نبودند - شدند دعوت کننده به خود و همین ساقطشان کرد. خدا عاقبت ها را به خیر کند، همی

علائم بایکوت اصلاح طلبان در دولت روحانی


علائم بایکوت اصلاح طلبان در دولت روحانی

 * وقتی توهمات درباره دولت اعتدال هم به پایان خود نزدیک شد

 سایت ضد شیعی و ضد ایرانی العربیه فارسی وابسته به دولت سعودی، با انتشار یادداشتی با عنوان "بالاخره توهمات نسبت به حسن روحانی هم فروخواهد ریخت " خاطر نشان کرد که وی مطلوب اصلاح طلبان نخواهد بود.

 به گزارش رجانیوز، کوروش اعتمادی در العربیه فارسی نوشت: اگر بخواهیم گذرا به سوابق سیاسی حسن روحانی در گذشته و امروز مروری داشته باشیم، متّوجه خواهیم شد که او در طی 34 سال خدمت اش به جمهوری اسلامی، بیشتر با ارگانهای امنیتی و نظامی رژیم همکاری داشته است تا همیاری با جناح بندیهایی درونِ جبهه «اصلاح طلبان» حکومت.

 وی در شرح مسئولیت های روحانی می نویسد: حسن روحانی نخستین فردی بود که در مراسم فوت «مصطفی خمینی» در مسجد ارک تهران، از عنوان "امام" برای آیت الله خمینی استفاده کرد. او در سال‌های نخستین برقراری نظام جمهوری اسلامی، به فعالیت برای تصفیهٔ نیروهای ارتش پرداخت و در مجلس شورای اسلامی در ادوار اوّل و دوّم، ریاست کمیسیون دفاع را برعهده داشت. کارنامه سیاسی حسن روحانی مانند نزدیک‌ترین فرد نظام به او، اکبر هاشمی، سرشار از مناصب مهم اجرایی، امنیتی، نظامی و دیپلماتیک است. شخصیتی مورد اعتماد «رهبر» و نزدیک به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است که در پنج دوره نمایندگی مجلس، نیابت روسای سه دوره از مجالس و ۱۶ سال دبیری شورای امنیت ملی کشور را بعهده داشته است. دهه‌ی شصت او چهره‌ای نظامی‌ وامنیتی بود و عضویت در شورای عالی دفاع، فرماندهی پدافند هوایی، جانشینی فرماندهی جنگ، و ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا را بر عهده داشته است.

 در بخشی دیگر از این یادداشت آمده است: با این حال، برخورد و موضع او با اعتراضات دانشجویی در سال‌های ۷۸ و ۸۲، زمانی که او دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و همچنین نقشی که در حصر آیت الله منتظری ایفاء کرد، همواره مورد انتقاد فعالان حقوق بشر و دانشجویی قرار داشته است. موفقیت روحانی در این انتخابات در وضعیت کنونی معنای خاص می یابد. برخی معتقدند حسن روحانی یار آیت‌الله خامنه‌ای خواهد شد و در شرایط کنونی، مذاکرات اتمی با غرب را همچون روالِ گذشته پیش خواهد برد.

 این یادداشت می افزاید: حسن روحانی مطلوب تمامی جناح بندیهای اصلاح طلبان حکومتی نیست، بلکه او فقط حمایت بخشی از آنها را پشت سر خود دارد. ممکن است در همان آغاز کارِ دولت او، جناحی از اصلاح طلبان حکومتی که انتخابات را تحریم کردند، او را تحت فشار بگذارند تا در خصوص برخی از مطالبات سیاسی بسود «اصلاح طلبان» اقدامات عملی مهّمی را به اجراء درآورد. اینکه بواقع تا چه میزان حسن روحانی پایبند به شعارهای خود در عملی کردن آنها باشد، آینده نشان خواهد داد.

 وی در ادامه با طرح پرسش های مبنی بر اینکه آیا روحانی سیاست خارجه ایران را بگونه دلخواه غرب تغییر خواهد داد نویسد: در حقیقت هیچ انتظاری هم نمیرود که پاسخگوی این پرسشها سرمداران حکومت باشند، بلکه پیشتر این پرسشها پیش روی آن دسته از کنشگران سیاسی قرار داده شده است که بسیار کودکانه پس از «انتخاب» حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور نظام اسلامی به شادی و هلهله برخاستند.

 

*اپوزسیون باید جواب بدهد که چرا فکر میکرده انتخابات فرمایشی است!

 

ملیحه محمدی از فعالین ضد انقلاب نیز طی تحلیلی با عنوان "رابطه مردم و اپوزسیون " نوشت: شاید برخی از دوستان که در جریان انتخابات اخیر با نظریه تحریم یا عدم شرکت، همراه نبوده و اینک نتیجه انتخابات را مطابق با خواست و ارزیابی های خویش یافته اند، خواهان نادیده گرفتن این رویداد باشند و از این موضع برخورد کنند که خوشبختانه مردم در نهایت سیاست اپوزیسیون را برنتابیدند و رویکرد صحیح را برگزیدنداین یک ارزیابی درست از رابطه مردم ایران و اپوزیسیون اما یک مشی غلط در درون اپوزیسیون است.

 وی در ادامه می نویسد: به سابقه این رابطه نیز که مراجعه کنیم "مردم" به معنای طبقه متوسط شهری که اتفاقاً باید با اپوزیسیون همراهی می کردند، در دوم خرداد هفتاد و شش، خلاف توصیه همه احزاب اپوزیسیون در خارج از کشور، دولت اصلاحات را تدارک کردند. اما همین مردم که دیگر باید بدنه اصلاح طلبی محسوب می شدند، در انتخابات شورای شهر دوم تهران در سال ۸۱، علیرغم خواست و تقاضای بسیاری از نیروهای اپوزیسیون، انتخابات را در واقع تحریم و آبادگران را به مجلس و از همانجا احمدی نژاد را به شهرداری و سپس به ریاست جمهوری فرستادند.

 در ادامه یادداشت این ضدانقلاب آمده است: اگر ما به نقد و تحلیل دیدگاهها و عملکرد های خود بنشینیم، میتوانیم محاسبات نادرستی از این دست را از پایه تصمیم گیری های سیاسی خود خارج کنیم و روانشناسی صحیح تری از جامعه مدنی ایران، همان طبقه متوسط شهری که اصلاحات و جنبش سبز از آن برآمده اند، به دست بیاوریم که به زعم من حاکی از گرایش آشکارش به حل تدریجی مشکلاتش با حکومت است و بر همین پایه تمایل مؤکدی را به ورود در هر انتخاباتی و تأثیر گذاری بر آن نشان داده است.

 این یادداشت تصریح می کند: به هر روی و بر اساس همه تجربیات ناموفق اپوزیسیون و تجربیات موفق مردم، اپوزیسیون امروز باید بتواند به خود پاسخ بدهد که با توجه شرایط سیاسی و اقتصادی در سطح داخلی و در عرصه جهانی، چرا گمان می کرده است که انتخابات می تواند "فرمایشی" برگزار شود؟ حکومتی را اینهمه قدرقدرت و اینهمه دور از خرد سیاسی تصور کردن، حاصل یک مبارزه و مقاومت مدنی سی ساله را شکست انگاشتن، آیا نیاز به بازنگری ندارد؟

 

علائم بایکوت اصلاح طلبان در دولت روحانی

 

بیژن صف سری از فعالین ضد انقلاب با انتشار یادداشتی در رسانه های ضد انقلاب  نوشت: عاقبت آن حماسه سیاسی که مورد نظر آقای خامنه ای بود تحقق یافت و مردم با انتخاب یکی از صدیق ترین و نزدیک ترین یاران آقای خامنه ای که ۱۶ سال بعنوان نماینده وی در شورای امنیت ملی در سمت دبیری این شورا، وفاداری خود به نظام را به اثبات رسانده است، جان تازه ای به کالبد فرسوده نظام بخشیدند. این بار هم مردم و هم نظام به توافقی دست یافتند که حتی تصور آن در آخرین لحظات پایان این حماسه امکانپذیر نبود.

 وی با اشاره به این نکته که بی شک انتخاب شیخ حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور از سوی مردم یک فرصت دوباره برای نظام است می نویسد: با این همه هستند گروه هایی که با ظاهر قبول و پذیرش این منتخب مشترک نظام و مردم، از آینده این انتخاب بیمناک هستند؛کسانی چون آن دسته از اصلاح طلبانی که در توهم بازگشت به سیکل قدرت، با تن دادن به انصراف عارف ـ کاندیدای گروه خودی ـ امروز خود را بازنده این ائنلاف تحمیل شده از سوی سید محمد خاتمی، شیخ اصلاحات می بینند.

 در ادامه یادداشت این اپوزسیون خارج نشین آمده است: این نارضایتی و بیم از آینده ای که از هم اکنون نشانه های بایکوت همیشگی این گروه از سیکل قدرت وجود دارد، از عدم تمکین "روحانی" در اقرار به انتساب خود به گروه اصلاح طلبان سرچشمه می گیرد. خاصه که پس اعلام انصراف عارف، در بیانیه آقای روحانی این عدم تمکین با کنایه به تند روی اصلاح طلبان نمایان است. از همین رو است که با توجه به گمانه زنی هایی که برای تعیین وزرای کابینه دولت جدید در جمع های خصوصی و پشت پرده نظام، می گذرد، بد گمانی و ترس اصلاح طلبان از حذف همیشگی قوت بیشتری می گیرد.

 

اینکه آیت الله خامنه ای پیروز انتخابات بوده برای اپوزسیون قابل فهم است!

 

سایت ضد انقلاب روز آنلاین که توسط تعدادی از خبرنگاران فراری اداره می شود با انتشار تحلیلی نوشت:نحوه مواجهه برخی افراد، جریان ها و گروه های سیاسی داخل و خارج از کشور که عموما با عنوان "منتقدان وضع موجود" شناخته می شوند و در عین حال مَبلغ و حامی مشارکت مردم در انتخابات اخیر و البته نتیجه آن بودند از یک سو،و از سوی دیگر نوع برخوردِ تردید آمیزی که آنان این روزها در مورد رویکردهای احتمالی دولت آینده ارایه می کنند مجموعا نشان از نوعی تناقض، فقدان صداقت و تلاش برای زمینه یابی جهتِ گریز از مسئولیت های پیش رویشان در آینده دارد

 یکی از مصادیق این تناقض را می توان با طرح یک ادعا دریافت: بازی برد ـ برداین دوستان اغلب بی آنکه برگزاری اینچنینی انتخابات با همه ابعادش، را نفی کنند که در وهله نخست پیروزی برای رهبر جمهوری اسلامی بود، ادعا می کنند فرجام داستان من حیث المجموع مَعرف یک بازی برد-برد بوده که دو طرف، یعنی حاکمیت از یک سو و همان جامعه دل چرکین و زخم خورده انتخابات هشتاد و هشت از سوی دیگر،به آنچه می خواستند، حالا با تفاوت کیفی خاص خودشان، رسیدنداین موضوع که رهبر جمهوری اسلامی بصورت اخص، و حاکمیت بشکل اعم پیروز این میدان بودند قابل فهم است، اما بد نیست بیشتر در مورد بَرد طرف دیگر بحث شود.

روز آنلاین تصریح می کند: چگونه می شود ادعای این دوستان را پذیرفت وقتی نخستین نگرانی ها و تردیدها و حتی می توان گفت هراس های ایشان متوجه یک موضوع ابتدایی در چنین مواردی، یعنی چگونگی و سویه ترکیب کابینه رییس جمهور منتخبشان است. این دوستان شخصی را به عنوان نماینده منتخب ملت و یکی از نمادهای برد طرف دیگر(جامعه) به رسمیت شناخته اند که کمترین حوزه اطمینانی نسبت به رفتار سیاسی و رویکردهایش در حوزه های مختلف در ذهن آنها وجود ندارد؛ و البته "دکترروحانی هم اقلا طی این مدت تمایلی به مرتفع ساختن این موضوع نشان نداده است.او نه تنها هنوز هیچ چراغ سبزی را برای این دوستان و جریان های متبوع و البته مطالباتشان روشن نکرده است بلکه اساسا امکان هیچ برآورد و محاسبه و پیش بینی جدی از نحوه رفتار و عملکرد این "رییس جمهور منتخب" را هم برای این فعالین فراهم نساخته است.

 در ادامه روزآنلاین می افزاید: در حقیقت ما با طیف هایی از سیاسیون، که عمدتا عنوان منتقد وضع موجود را یدک می کشیدند، در داخل و خارج از کشور مواجه بودیم که همه حولِ شرایط خاص کشور، با دغدغه هایی مشترک و همسو، به شکلی موثر و با دورنمایی امیدوارکننده، مردمی زخم خورده از تجربه ای نزدیک را دوباره به شرکت در انتخابات تشویق کردند. آنان از همه یا اقلا بخش مهمی از اصول و پیش شرط های پیشین خود گذشتند و پشت سر "دکتر" حسن روحانی ایستادند و از او حمایت قاطع کردند؛ از اصلاح طلبان تا جریان ملی مذهبی و نیروهای موسوم به جمهوری خواه. صرف نظر از تاثیر این حمایت ها، دعوت ها و فراخوان ها در سمت دهی اقبال بخشی از جامعه به انتخابات و پیروزی آقای روحانی، مساله ای که در قالب پرسش می توان مطرح کرد اینست که با توجه به تردیدها و نگرانی هایی که این دوستان نسبت به عملکرد دولت آقای روحانی از هم اکنون مطرح می کنند، تا چه حد می توان رویکرد انتخاباتی این دوستان را محاسبه شده انگاشت؟

 این تحلیل ادامه می دهد: از بعدی دیگر، پرسش کلیدی که می توان از این جریان ها و گروه ها مطرح کرد اینست که بواقع آیا می توان بر مبنای رویکرد انتخاباتی تان "دکتر" حسن روحانی را نماینده شما یا به عبارت روشن تر "رییس جمهور مورد حمایت" شما دانست؟ به بیان دیگر گرچه شکل رفتار انتخاباتی شما می تواند به قدر کافی تعیین کننده نسبت شما با دولت آقای روحانی، کیفیت عملکرد و سرنوشتش باشد، با این وجود خودتان در این مورد چه فکر می کنید؟ چه موضع صریحی دارید؟ پاسخ نمی تواند عاری از "آری" یا "خیر" باشد. و البته فکر می کنم باید به هر صورت پاسخی برای این پرسش از سوی شما وجود داشته باشد.

 در ادامه یادداشت این سایت ضدانقلاب آمده است: باری، اگر بپذیرید که نوع رویکردتان طبیعتا شما را در جایگاه پوزیسیون دولت آقای روحانی، با همه شعارها، برنامه ها، ضعف ها و قوت ها و سرنوشتش قرار می دهد اما اگر پاسخ شما "نه" باشد، پرسش دیگری قابل طرح است و آن اینکهپس دقیقا روابط و مناسبات شما با این دولت، مسیر، اهداف و نتایجی که از حضور در ساخت قدرت فعلی دارد در آینده میان مدت چگونه خواهد بود؟ به عبارت دیگر نوع مواجهه شما با ناکارآمدی احتمالی این دولت در نیل به اهداف "حداقلی" و موازی شما با جامعه ای که حمایت و تشویق شما به رای دادن به آقای روحانی را از طریق پیغام و فراخوان و دعوت دریافت کرد چه خواهد بود؟ به هر حال تردیدهایی جدی در ذهن بسیاری از شما نسبت به این دولت وجود داردآیا در قبال خطاها، شکست ها و ناکارآمدیهای احتمالی دولت آقای روحانی و طبعا هزینه هایی که می تواند برای جامعه و کشور به همراه داشته باشد، احساس مسئولیت می کنید؟

 این سایت ضدانقلاب که توسط تعدادی از خبرنگاران فراری در خارج از کشور به روز می شود، می افزاید: بگذارید پرسش را اینطور مطرح کنم: آیا فرد یا افرادی همچون راقم به نمایندگی از بخشی از افکار عمومی محق اند فردایی احتمالی که فرضا ناکارآمدی دولت آقای روحانی شکل عینی بخود گرفت از شما سئوال کنند آیا خود را در این شکست ها، خطاها، نا کامی ها و هزینه های وارده بواسطه رویکردتان به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری و حمایت از آقای روحانی مسئول می دانید و به اشتباه خود واقفید؟ آری یا خیر؟ اگر خیر چرا و اگر آری مصداق این مسئولیت پذیری شما چه می تواند باشد؟

 روز آنلاین در پایان تاکید می کند: به هر روی انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری در ایران با وجود همه حوادث پیشین و اما و اگر های مربوط به آن برگزار شد و این جریان ها و مواضعشان در قبال این انتخابات و نتیجه اش در ذهن تاریخ ثبت و ضبط می شود و ممکن است ـ صد البته طبیعی ست ـ بعد ها در صورت تصویر عملکرد خلاف انتظاراز دولت آقای روحانی، پرسش هایی از این دست در فضایی متفاوت با جدیتی متفاوت مطرح شود.از این رو اگر اینان امروز و در این شرایط سعی در پاسخ دادن به آن داشته باشند، می توانند در بلند مدت شدت برخی انتقادها و فشارهای احتمالی از سوی افکار عمومی به خود رابکاهند. بنا براین در صورت امکان به مجموعه این پرسشها که حول محور سنجش نسبت آنها با عملکرد احتمالی دولت آقای روحانی ست، همین حالا پاسخ دهید و لطفا پیش از آنتراکت.

 

مردم مصلحت خود را بهتر از آن ور آبی ها می دانند

 سایت جرس تحلیلی از انتخابات با عنوان" آراء روحانی به چه معناست " منتشر کرده است که در قسمتی از این یادداشت آمده است: "شرکت در انتخابات نشان داد که مردم صلاح و مصلحت خویش را بسیار بهتر از کسانی می دانند که در آن ور آبها ، از دور دستی به آتش داشته و با تحلیل هایی که فقط به درد پر کردن ساعت برنامه‌های خبری خود و همفکرانشان می رسد ، حکمهای تحریمی ساعتی ! صادر می کنند ، مردم تنها راه پیش رو برای تغییر با کمترین هزینه را انتخاب فردی معتدل به ریاست جمهوری دانسته و در این راه سنگ تمام گذاشتند ."

حماسه 3تیر از نظر امام خامنه ای

نظر امام خامنه درباره ی حماسه 3تیر که امروز به آن طعنه می زنند:

"موج اقبال جوانان بسوی دین و معنویت یک واقعیت است که دلیل آن نیز انتخابات اخیر ریاست جمهوری می‌باشد زیرا در این انتخابات، اکثر رای دهندگان که جوانان بودند، برغم وجود برخی شعارهای جذاب مادی و شعارهای آمیخته با مفاهیم سیاسی رایج غربیها، به شعارهای عدالت خواهانه، اصول گرایانه و ارزشهای انقلاب گرایش پیدا کردند که باید قدر این واقعیت دانسته شود"

افراطی ها!

 یک پرسشنامه تخیلی درباره قیمت سکه و ارز!

 البته که فعلا زود است برای رسیدن به خیلی جواب‌ها درباره ماجرای قیمت سکه و ارز، به همین خاطر هم ما فعلا چند تا سوال مطرح کردیم، فقط سوال!

 

1- با توجه به کاهش معنادار قیمت ارز و سکه در بازار فکر می‌کنید چه چیزی در این امر تاثیر داشته است؟

الف) آغاز فصل تابستان و گرمی هوا و سخت شدن حضور مداوم در پیاده‌روها برای دلالان.

ب) پایان فصل بهار و تمام شدن هوای متعادل و بهاری که حضور مداوم در پیاده‌روها را برای دلالان ممکن می‌کرد.

ج) صعود ایران به جام جهانی و هجوم صاحبان دلار به بازار برای فروش دلار و خرید «رئال» (واحد پول کشور برزیل)

 

2- به نظر شما تغییرات بازار ارز و سکه ربطی به انتخابات ریاست جمهوری دارد؟

الف) په نه په! به انتخابات هیئت استیناف شورای انضباطی فدراسیون شمشیر سواری با مانع ربط دارد!

ب) مگه کوری؟!

ج) پا قدم روحانی/ رفتیم جام جهانی!

 

3- آیا پذیرفتن این فرض که نتیجه انتخابات باعث کاهش قیمت سکه و ارز شده است، می‌تواند کمکی به شناختن عوامل افزایش قیمت‌ها در چند وقت اخیر کند؟

الف) شاید بتواند اما فعلاً به صلاح نیست.

ب) چه بتواند چه نتواند، مقصر اصلی جمشید بسم الله است و لاغیر!

ج) چه ربطی دارد؟! قیمت است دیگر! می‌رود بالا، می‌آید پایین. نکند یک وقت فکرهای بدی در سر دارید افراطی‌ها!

 

4- از اینکه پیروزی یک جریان در انتخابات باعث کاهش قیمت سکه و ارز می‌شود می‌توان نتیجه گرفت که:

الف) از این سوال منظور خاصی داشتید؟!

ب) من فهمیدم... من فهمیدم... باخت آنها عمراً تاثیری در قیمت‌ها داشته باشد!

ج) نیاز به محاسبات سخت منطقی دارد که خداییش ما اینکاره نیستیم. بنابراین هر حدسی که بر پایه محاسبات عامه مردم و بنابر شواهد ظاهری که هر کوری می‌بیند، زده شود باطل است!

 

5- نسبت کلید با قیمت دلار مثل نسبت ... است با... .

الف) ماشین است با خیابان دو طرفه.

ب) پیستون است با سیلندر.

ج) مرغ سنگخوار زیر زمینی است با سنگ‌های زیزمینی قابل خوردن!

 

6- اگر قیمت سکه و ارز را بادکنکی فرض کنیم که یک نفر(یا چند نفر!) با فوت کردن در آن بادش کرده‌اند،‌ آنوقت:

الف) پایین آمدن قیمت آنها یعنی همان چند نفر با مکیدن باد آن حالا خود باد شده‌اند!

ب) آنها هنوز در حال باد کردن بوده‌اند که یکی با سوزن زده است بادکنک را توی صورت بادکنندگان ترکانده است.

ج) این بادکنک یک سوراخ دیگر هم داشته است که تا حالا یکی دستش را روی آن گذاشته بوده و اکنون که برداشته بادکنک شروع کرده به خالی شدن و دیگر فوت کردن بقیه هم فایده‌ای ندارد!

 

7- این فرض کجایش غلط است: آنها که می‌توانند قیمت سکه و ارز را در ده روز پایین بیاورند، می‌توانستند در 10 ماه بالا ببرند.

الف) اونجایش.

ب) نخیر! اینجایش!

 ج) ساکت بابا... همه جایش!

ساده ترین و روشنترین دلیل عقلى بر ولایت فقیه چیست؟


اصل تنزل تدریجى

مىتوان با توجه به یک اصل عقلائى، ولایت فقیه را تبیین کرد و آن اینست که اگر امرى براى عقلا مطلوب بود، ولى به دلایلى تحقّق آن مشکل یا ناممکن گشت، به طور کلى دست از آن برنمىدارند، بلکه مرتبه نازلتر آن را انجام مىدهند و به تعبیر دیگر از اهمّ دست مىکشند و به مهمّ مىپردازند. آنها در امور مهم نیز این درجه بندى را رعایت مىکنند. اساساً درجه بندى اهمیت امور به همین منظور است که اگر به دلیل شرایطى امر درجه اول ناممکن یا مشکل شد، امر درجه دوم را جایگزین و بَدَل آن قرار دهند. این اصل عقلایى را «تنزّل تدریجى» مىنامیم. که آن را اسلام نیز پذیرفته است. در فقه موارد فراوانى داریم که در آنها این اصل اجرا شده است. براى توضیح این مطلب به دو مثال اکتفا مىکنیم.

فرض کنید کسى قصد خواندن نماز را دارد. ایده آل آن است که نماز به حالت ایستاده خوانده شود، ولى اگر شخصى به علت بیمارى قادر به خواندن نماز ایستاده نیست، آیا باید نماز را رها کند؟ همه فقها مىگویند: هر مقدار از نماز را مىتواند، ایستاده بخواند و هرگاه نتوانست نشسته بخواند. در مرتبه بعدى اگر شخصى نماز را نمىتواند ایستاده بخواند، دستور فقهى این است که نشسته بخواند و اگر نشسته هم نمىتواند، خوابیده بخواند.

اگر کسى چیزى را براى جهت خاصّى وقف کرد، مثلاً منافع باغى را وقف شمع حرم امام معصوم (علیه السلام) کرد، اکنون که شمعى وجود ندارد، منافع آن باغ را چه کنند؟ آیا مىتوان گفت چون مورد مصرف اولى منتفى است، این مال موقوفه را رها کنیم؟! یقیناً چنین نیست. باید در نزدیکترین مورد روشنایى مصرف کنیم، مثلاً منافع آن باغ را هزینه برق نمائیم، زیرا برق نزدیکترین امر به شمع است. این را «تنزل تدریجى» مىنامیم که اصطلاحاً رعایت «الاهمّ فالاهمّ» نیز نامیده مىشود.

فقیه عادل، نزدیکترین فرد به امام معصوم

بر اساس نظام عقیدتى اسلام، حاکمیت از آن خداست. از طرفى خداى متعال در اداره امور اجتماعى انسانها دخالت مستقیم نمىکند و حاکمیت را به انبیا و امامان معصوم واگذار کرده است. در موقعیتى که معصومِ منصوب از سوى خدا، بر کارهاى اجتماع حاکمیت ندارد، چه باید کرد؟ آیا مىتوان گفت در چنین موقعیتى حکومت را رها کنیم؟! چنین سخنى مقبول نیست، زیرا در جاى خودش ثابت شده است که اصل حکومت در هر جامعه اى ضرورت دارد. در اینجاست که ولایت فقیه را با استناد به اصل «تنزل تدریجى» ضرورى مىدانیم. فقیه جامع شرایط، بدیل امام معصوم(علیه السلام) است و در رتبه بعد از او قرار دارد. البته فاصله میان معصوم و فقیه عادل بسیار است ولى نزدیکترین و شبیه ترینِ افراد به اوست در امر حکومت ظاهرى بر مردم.

حاصل آنکه خداى متعال در مرتبه اول حاکمیت است، پس از او رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) و سپس امامان معصوم(علیهم السلام) حاکم شرعىاند. آیا پس از این، مرتبه چهارمى در حاکمیتْ وجود دارد؟

باید گفت: در زمان غیبت امام معصوم، طبق دیدگاه شیعیان ولى فقیه مرتبه چهارم از حاکمیت را دارد، زیرا فقیه جامع الشرایط به امام معصوم نزدیکتر است. چون حاکم اسلامى باید واجد صفاتى مانند آگاهى به قوانین و مقررات اسلامى، آگاهى به مصالح اجتماعى، و صلاحیت اخلاقى که ضامن امانتدارى و رعایت مصلحت عمومى است باشد. در معصوم تمامى این شرایط وجود دارد، زیرا معصوم به دلیل عصمتش مرتکب هیچ تخلّفى از قانون شرع نمىشود و به سبب علم غیبى که دارد به قوانین شرعى و مصالح جامعه کاملاً آگاه است. فقیه جامع شرایط نیز باید همین شرایط را در رتبه نازل داشته باشد، تا حاکمیتش مشروع باشد. یعنى باید داراى ملکه فقاهت و اجتهاد باشد تا احکام اسلام را بخصوص در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى بهتر از دیگران بشناسد. و نیز باید داراى ملکه تقوى و عدالت باشد تا مصالح جامعه را فداى مصالح شخصى و گروهى نکند و همچنین باید به مصالح سیاسى و اجتماعى و بین المللى آگاه باشد تا شیاطین نتوانند او را فریب دهند و از مسیر عدل و قسط منحرف کنند.

رحم الله عمی العباس

تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد ...
بغضش گرفت و اشکش جاری شد ..
لبخند حضرت عشق را میدید و زیر لب میگفت:
رحم الله عمی العباس 

عقبه ی تئوریک انقلاب

مجموعه کتاب های آیت الله مصباح،عقبه ی تئوریک انقلاب.
حتما بخونید
چشمم به سیاست بازتر شد.
مخصوصا ولایت فقیه وپرسش و پاسخ 1و2و5 خیلی از شبهه هایی که به انقلاب وارد می شه رو جواب می ده.

برای دانلود مجموعه آثار اینجا کلیک کنید

حضور مداح معروف در سوریه

حمید علیمی مداح و ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) پس از ۲۰ روز تلاش توانست از طریق کشور ثالث خود را به سوریه برساند.
به گزارش مشرق به نقل از فرهنگ نیوز، کربلایی حمید علیمی مداح و ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) پس از ۲۰ روز تلاش توانست از طریق کشور ثالث خود را به سوریه رسانده و در میان مدافعان حرم حضرت زینب برای دفع شر وهابی های ملعون از این حرم امن اهل بیت جای بگیرد.







او تاکید کرده که:
پروازهای ایران به دمشق اکثرا کنسل شده ومن از طریق کشوردیگری وارد سوریه شده ام و کاری به دولتش ندارم .به شوق حرمی آمدم که هر خشت آن ریشه عمر حسینی ها است عمری گفتم یالیتنا کنا معک و حالا وقت آن است که این حرف را  ثابت کنم.
رهبر معظم انقلاب به کدام بخش از مناظره‌های تلویزیونی اشاره کردند!؟

 گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب همانگونه که در سخنرانی خود در حرم طهر حضرت امام (ره) وعده داده بودند، در دیدار اخیر خود با مسئولین قوه قضائیه درباره برخی مسائل مطرح شده در مناظرات تلویزونی نکاتی را مورد تاکید قرار دادند.

به گزارش رجانیوز، عملکرد دولت فعلی و همچنین برنامه هسته ای ایران از جمله موضوعاتی بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارکنان قوه‌ى قضائیه‌ ، درباره مسائل مطرح شده توسط کاندیداها در مناظرات تلویزیونی تذکراتی را ارائه دادند.

این در حالی بود که یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در تبلیغات خود مسائلی را درباره برنامه هسته ای ایران مطرح کرد که هر چند در همان ایام تبلیغات توسط سعید جلیلی پاسخ داده شد با این حال رسانه های خبری بیگانه با محور قردادن همین اظهارات به دنبال رسیدن نتایج مورد دلخواه خود بودند.

یکی از اظهاراتی که با استقبال رسانه های بیگانه روبرو شد، سخنان علی اکبر ولایتی درباره آشتی با دنیا بود.

ولایتی که دبیر مجمع جهانی بیداری اسلامی نیز به حساب می آید، در مناظره اول تلویزیونی در اظهاراتی عجیب خواستار آن شده بود که ایران برای حل مشکلات اقتصادی باید با کشورهای دنیا آشتی کند.

وی در این باره گفته بود: شاید حرف‌هایی که می‌زنم به حوزه سیاسی مربوط باشد، اما ارتباط آن با مسائل اقتصادی قطعی است. یکی از بحث‌های من آشتی با دنیا است، یعنی اگر با دنیا آشتی نکنیم و روابط خود را بویژه با همسایگان توسعه ندهیم، در آن صورت نمی‌توانیم از ظرفیت‌های اقتصادی در صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی استفاده کنیم.

این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر بار دیگر مورد تاکید قرار دادند که "مخالف ما که عمدتاً منحصر در چند کشور معدودِ زورگو و زیادهخواه است و اسم خودشان را بغلط و بدروغ میگذارند جامعهى جهانى، و در رأس آنها آمریکا است، محرک اصلى هم صهیونیستهایند، مسئلهى اینها این است که نمیخواهند موضوع هستهاى ایران حل شود. "

از دیگر موضوعاتی که خوراک تبلیغاتی رسانه های بیگانه را علیه برنامه هسته ای ایران فراهم کرد ، اظهارات ولایتی و محسن رضایی درباره مذاکرات هسته ای بود.

در مناظره سوم که با موضوع سیاست خارجی برگزار شد محسن رضایی با ضعیف خواندن دیپلماسی جلیلی به مذاکرات سولانا با لاریجانی و توافق بر سر 2700 سانتریفیوژ اشاره کرد و مدعی عدم تثبیت این توافق از سوی تیم بعدی شد، موضوعی که  جلیلی با بی اطلاع خواندن رضایی آنرا اینگونه پاسخ داد: «این قرارداد بصورت یک طرفه از سوی سولانا باطل شد» که در این میان ولایتی وارد ماجرا شد و گفت:«حرف رضایی را تایید می کنم» اما علی لاریجانی خود در این رابطه موضع جلیلی را تایید می کند.

جلیلی در نقد به رضایی گفت: بین حق و باطل راه رفتن معنی اش دوری از افراط و تفریط نیست. اینکه این کار را کنیم، نشاندهنده دوری از افراط و تفریط نیست. اطلاعاتی هم که آقای رضایی فرمودند مبنایش درست نیست. زمان لاریجانی معاونش با سولانا به توافق رسیدند اما سولانا زد زیرش و قبول نکرد. 

اما در این میان ولایتی گفت: «تایید میکنم صحبت آقای رضایی را. لاریجانی در مذاکرات با سولانا به جای خوبی رسیدند. همین تعداد سانتریفیوژ را توافق کردند. اما درست همزمان با اینکه لاریجانی با سولانا مذاکره می کرد یکی از مقامات بلندپایه اجرایی ما در نمازجمعه گفت ما مذاکره نمیکنیم. آقای سولانا آن تلکس را نشانداد و کارشکنی در کار آقای لاریجانی صورت گرفت. دشمن زمانی که تناقض در بین مسئولان  ما می بیند، اینگونه می شود. آنها به توافق رسیدند و میشد هسته ای را حل کرد ولی یک فردی حرف دیگری زد و آن خراب شد. مشابه آن برای خودم هم اتفاق افتاده است.

جلیلی در آخر گفت صحبت ولایتی درست نیست و این صحبت را علی لاریجانی تایید کرد تا هم رضایی و هم ولایتی بفهمند که از مذاکرات و شرایط آن نه تحلیل درستی دارند و اطلاعات دقیق!.

ولایتی می گوید: «درست همزمان با اینکه لاریجانی با سولانا مذاکره می کرد یکی از مقامات بلندپایه اجرایی ما در نمازجمعه گفت ما مذاکره نمیکنیم. آقای سولانا آن تلکس را نشانداد و کارشکنی در کار آقای لاریجانی صورت گرفت» اما علی لاریجانی خود در این مورد در جمع خبرنگاران عامل بیرونی را دلیل بر قطع مذاکرات دانست و گفته است:«ما با آقای سولانا داشتیم مذاکره می‌کردیم که حادثه حمله اسرائیل به لبنان رخ داد. آنجا کسینجر مقاله‌ای نوشت که در همین شلوغی یک قطعنامه علیه ایران بدهیم. آنها مذاکرات را قطع کردند و ظرف 48 ساعت قطعنامه صادر کردند. آقای سولانا به من زنگ زد و گفت، «متأسفم که خرابکاران کار خودشان را کردند.» بنابراین مسأله هسته‌ای نبود، عامل بیرونی بود.»

سخنان ولایتی در این مناظره چه در رفتار و چه در نقل قول ها و اطلاعات تاریخی چنان بی بی سی فارسی را به وجد آورد که این رسانه وابسته به انگلیس اعلام کند برنده مناظره بداند چراکه «ولایتی نشان داد کارشکنی های داخلی مذاکرات را بی نتیجه کرده و غربی ها  مقصر نیستند!»

البته رهبر معظم انقلاب در دیدار روز چهارشنبه فرمودند: مسئلهى اینها (دشمنان) این است که نمیخواهند موضوع هستهاى ایران حل شود. اگر لجبازى آنها نبود، موضوع هستهاى براحتى حل میشد. بارها تا لحظهى حل پیش رفتیم، امضاء کردند، آژانس هستهاى امضاء کرد؛ قبول کرد که این اشکالاتى که وجود داشته، برطرف شده - اینها موجود است، اینها سند است؛ اینها که قابل انکار نیست - خب باید قضیه تمام میشد، پروندهى هستهاى کشور باید پایان پیدا میکرد. آمریکائىها بلافاصله یک چیز جدید را مطرح کردند، آوردند وسط. نمیخواهند قضیه تمام شود. نمونههاى متعددى را ما در این زمینه داریم. حل مسئلهى هستهاى جمهورى اسلامى، به حسب طبیعت خود، از جملهى کارهاى سهل و آسان و روان است؛ اما وقتى طرف مقابل مایل نیست این قضیه حل شود، خب بله همین جور میشود که ملاحظه میکنید.

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در ادامه تاکید کردند: 
 بنابراین این را باید توجه داشته باشند؛ جمهورى اسلامى در قضیهى هستهاى، هم قانونى عمل کرده است، هم شفاف عمل کرده است، هم از لحاظ استدلالى، منطقى عمل کرده است؛ منتها این یک نقطهاى است که براى فشار بر جمهورى اسلامى این را مناسب دانستهاند. اگر این هم نباشد، یک قضیهى دیگرى را براى فشار مطرح میکنند. هدف، تهدید است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته کردن است. خودشان گفتند: هدف، تغییر دادن نظام سیاسى و سازوکار سیاسى است. البته در حرفهاى خصوصى که میزنند، یا گاهى نامه که مینویسند، میگویند نه، ما نمیخواهیم نظام را تغییر دهیم؛ لیکن در گوشه و کنار حرفهایشان، در اظهاراتشان، در عملکردشان، این مسئله کاملاً روشن است. ملتى که زیر فرمان آنها نباشد، بر طبق میل آنها عمل نکند، بر طبق سلیقهى آنها در ممشاى خود عمل نکند، مغضوب آنها است.

 

حکومتها و دولتها هم اگر در مقابل آنها مطیع و سربهراه بودند، برایشان مقبولند؛ نه دموکراسى براى آنها اهمیت دارد، نه   حقوق بشر اهمیت دارد، نه هستهاى اهمیت دارد. مسئله این است که جمهورى اسلامى روى پاى خود ایستاده است، با اتکاء به قدرت خودایستاده است، با اعتماد به خداى متعالایستاده است، و در جهات مختلف دارد پیشرفت میکند؛ این را اینها نمیپسندند، و نپسندند. البته تجربهى جمهورى اسلامى و  تجربه ملت ایران نشان داد که در این راه، آن که پیروز است، ملت ایران است و او است که به دشمنان خود سیلى خواهد زد.

خط عبری است روی برچسب!

 محمد صمیمی، شاعر آئینی کشورمان در واکنش به فاجعه شهادت 4 شیعه مصری غزلی را سروده است که در ادامه میخوانید:

فتنه است این جهاد، مرسی خان!
فتنهٌ فی البلاد، مرسی خان!
 
کشتگان بنده خدا بودند
روح فرعون شاد، مرسی خان!
 
نیل دیده؛ بپرس عاقبت
کاخ ظلم و فساد، مرسی خان!
 
تشت رسوایی برادری ات
بر زمین اوفتاد، مرسی خان!
 
در روش های خویش مشترکید
تو و ابن زیاد، مرسی خان!
 
آخر آن نامه ات به اسرائیل
کار دست تو داد، مرسی خان!
 
یک نصیحت: مباش تا این حد
نوکر خانه زاد، مرسی خان!
 
خط عبری است روی برچسب
این کلاه گشاد، مرسی خان!
 
یا تو می دانی و غرض داری
یا که بردی ز یاد، مرسی خان!
 
که همین دست فتنه ها بدهند
اصل دین را به باد، مرسی خان!
 
مصر خواهد گداخت فردا  در
آتش این عناد، مرسی خان!
 
دم قابیل گرم، مرسی خان!
روح فرعون شاد، مرسی خان!