بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

وبنوشت شخصی محمد جواد ثقفی

بسم الله الرحمن الرحیم

محمد جواد ثقفی
دوره 27 سمپاد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۳/۱۰/۱۷
    .
آخرین نظرات

ارتباط با خدا باید واقعاً تنها «مسأله» و دغدغۀ ما باشد


 هیئت «عهد آدینه» هفتادمین برنامۀ هفتگی خود بر فراز ارتفاعات کلکچال و در ایستگاه تپۀ نورالشهداء را در آخرین شب جمعۀ ماه شعبان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان برگزار کرد.

به گزارش رجانیوز، برنامه‌های هیئت عهد آدینه که در طی سال صبح‌های جمعه بر فراز تپۀ نورالشهداء برگزار می‌شود، در شب لیلة الرغائب، شب احیای نیمه شعبان و آخرین شب جمعۀ ماه شعبان از ساعت 12 شب آغاز می‌شود و میزبانان جوانان مشتاقی است که با مناجات در فضای کوه، یاد مناجاتهای رسول خدا در غار حراء را در ذهن انسان زنده می‌کند.

گزیده‌ای از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در آخرین برنامۀ عهد آدینه با موضوع «ارتباط با خدا مسألۀ اصلی ماست» را می‌خوانید:

ارتباط با خدا  باید واقعاً «مسأله» و دغدغۀ ما باشد

·   انسان باید برای عبادت و ارتباط با خدا «مسأله» داشته باشد، یعنی به یک مشکل، گرفتاری و گره رسیده باشد و اصطلاحاً به «چه کنم» افتاده باشد و اینکه «خدایا! من چطور می‌توانم به تو برسم؟» دغدغۀ او شده باشد.

·  انسان احساس می‌کند ائمۀ هدی(ع) یک مسأله‌ای داشتند به نام «رابطۀ با خدا». این رابطه واقعاً برایشان یک مسأله بود و همیشه با آن درگیر بودند؛ البته درگیر بودن به معنای درستِ آن؛ یعنی تقویت رابطه با خدا برایشان مسأله و دغدغه بود.

·  گاهی اوقات رابطۀ بین ما انسان‌ها برای بعضی‌ها تبدیل به مسأله و دغدغه می‌شود. مثلاً بعضی‌ها در رابطۀ با پدر و مادرشان مسأله دارند و درگیر هستند. بعضی‌ها وقتی می‌خواهند ازدواج کنند، این رابطه بدون مسأله شکل می‌گیرد، خواستگاری می‌کنند و بعد هم ازدواج می‌کنند ولی بعضی‌ها این رابطه برایشان مسأله می‌شود.

هر کس از خودش بپرسد: «واقعاً مسألۀ من در زندگی چیست؟»

·  ما اگر آدم‌های خوبی هم باشیم، معمولاً رابطۀ با خدا برایمان مسأله نیست. لذا باید از خودمان بپرسیم که اساساً مسألۀ ما در زندگی‌مان چیست؟ هر کس هر مسأله‌ای غیر از مسألۀ «ارتباط با خدا» دارد باید بداند که دچار مسألۀ بی‌ارزشی شده است.

·  خداوند بسیاری از اوقات مشکل و گرفتاری در زندگی ما قرار می‌دهد تا ببیند که آیا این گرفتاری تبدیل به مسألۀ اصلی ما می‌شود یا نه؟!

·  هر کسی از خودش بپرسد که واقعاً مسأله و دغدغۀ اصلی‌اش در زندگی چیست؟ یک کسی مسأله‌اش این است که کنکور قبول شود، دیگری مسأله‌اش ازدواج است، دیگری بعد از ازدواج در زندگی‌اش مشکل دارد، دیگری مسأله‌اش مربوط به شغلش می‌شود و ...

نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه مسأله‌های دنیایی را فراموش کنیم

·  البته بی‌مسأله بودن هم خیلی بد است، یعنی بعضی‌ها انگار هیچ مسأله‌ای در زندگی ندارند و خیلی راحت و بی‌خیال هستند. ولی مسأله‌های دنیایی هم خوب نیستند و اینکه انسان دغدغه‌اش مسائل دنیایی باشد هم بد است. نماز، یک فرصت استثنایی است برای اینکه انسان مسأله‌های دنیایی را فراموش کند. سرِ نماز باید بتوانیم تمام مسائل دنیایی را فراموش کنیم تا بتوانیم مسأله‌ای به نام «رابطۀ با خدا» را پیدا کنیم.

·  ممکن است در دعاهای خودمان بیشتر دربارۀ مسألۀ استغفار، صحبت کنیم، ولی معنایش این نیست که مسألۀ ما فقط استغفار است، بلکه اصل رابطۀ ما با خدا و تقرب ما به خدا باید به مسألۀ ما تبدیل شود و استغفار تنها یک وجهِ آن است.

مسألۀ امیرالمؤمنین(ع) در مناجات شعبانیه، دوری از خدا و تقرب به خداست

·  در مناجات شعبانیه مسائل مختلفی مطرح می‌شود ولی در واقع هدفش یک مسأله بیشتر نیست و آن هم رابطۀ با خداست. وقتی در مناجات شعبانیه یکی از مسائل امیرالمؤمنین(ع) این است که به درگاره پروردگار عرضه می‌دارد: خدایا! من عمرم را در حرص دوری از تو تباه کردم و جوانی خودم را در مستی دوری از تو از بین بردم (إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ‏ شَبَابِی‏ فِی‏ سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْک؛ مناجات شعبانیه)‏ نشان می‌دهد که مسألۀ امیرالمؤمنین(ع) دوری از خداست که یک بار از زاویۀ جوانی وارد می‌شود و یک بار از زاویۀ سپری شدن عمر به آن نگاه می‌کند.

مسألۀ رابطۀ با خدا یک مسألۀ فردی است نه اجتماعی / مسألۀ رابطۀ با خدا تنها «مسأله»‌ای است که غرق شدن در آن آزاردهنده نیست

·  مسألۀ رابطۀ با خدا یک مسألۀ اجتماعی نیست، بلکه یک مسألۀ فردی است و هر کسی به تنهایی باید این مسأله و این دغدغه را برای خودش داشته باشد. هر کسی خودش باید این مسأله را در زندگی‌اش پیدا کند و حل کند.

·  شاید کسانی که سرطان گرفته‌اند و روزها یا ماه‌های آخر زندگی خود را سپری می‌کنند را دیده باشید؛ آنها غالباً مسأله‌شان مرگ است. اینکه مسأله‌شان مرگ در تمام حالات و سکناتشان پیدا است؛ به ظاهر به شما نگاه می‌کنند و جواب شما را می‌دهند ولی غرقِ مسألۀ خودشان هستند.

·  هر کسی باید ببیند که درگیری یا مسألۀ ذهنی و روحی او چیست و این مسأله چقدر روحش را درگیر کرده است. هر مسأله‌ای انسان را آزار می‌دهد جز اینکه مسألۀ انسان رابطۀ با خدا باشد. این تنها مسأله‌ای است که انسان را آزار نمی‌دهد. این مسأله هم یک سؤال ساده نیست بلکه سؤالات و پیچیدگی‌های بسیار زیادی دارد.

ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم ولی دغدغۀ ارتباط با خدا را نداریم

·  باید رابطۀ با خدا برای ما مسأله بشود. البته ما با خدا قهرِ مطلق نیستیم و با او رابطه داریم، گاهی خدا را صدا می‌زنیم و احساس می‌کنیم خدا هست و سرِ جایش قرار دارد ولی مسأاله‌ای به عنوان مسألۀ ارتباط با خدا را نداریم. مثل کودکی که می‌داند پدر و مادرش سر جایشان هستند و این کودک دغدغۀ رابطۀ با پدر و مادرش را ندارد، و خیلی راحت مشغول بازی خودش می‌شود. ولی احیاناً اگر یک کودک، برادر و خواهرِ هم سن و سال داشته باشد، برای جلب نظر پدر و مادرش به رقابت می‌افتد و برقراری رابطۀ بهتر با پدر و مادر برایش مسأله می‌شود.

در جبهه، موضوع رابطۀ با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد

·  درست است که ما کم و بیش با خدا رابطه داریم ولی موضوع رابطۀ ما با خدا برایمان به یک مسأله تبدیل نشده است. در جبهه، موضوع رابطۀ با خدا برای بچه‌ها مسأله می‌شد. آن پاکی و طهارت دوران دفاع مقدس و آن مسألۀ شهادت که هر لحظه احتمالش وجود داشت، یک صفایی در دل رزمندگان ایجاد می‌کرد که باعث می‌شد مسألۀ رابطۀ با خدا برای بچه‌ها واقعاً تبدیل به مسأله و دغدغۀ اصلی‌شان شود که گویا دیگر هیچ مسأله‌ای در این دنیا برایشان مطرح نیست.

·  برخی دیگر از بچه‌ها، مسأله‌شان خودِ شهادت و یا مرگ بود که باید این مسأله را برای خود حل می‌کردند و الا اصلاً وصیت‌نامه نمی‌نوشتند. اینها وقتی که شروع می‌کردند این مسأله را برای خودشان حل کنند یک نورانیتی پیدا می‌کردند و خدا به آنها لطفِ ویژه‌ای می‌کرد و کم کم رابطۀ با خدا برایشان مسأله می‌شد.

·  امروز هم رابطۀ با امام زمان(ع) و رابطه با اباعبدالله(ع) برای بعضی‌ها مسأله است. ولی خیلی‌ها هم هستند که این رابطه برایشان مسأله نیست. البته به امام حسین(ع) ارادت دارند و برای ایشان عزاداری هم می‌کنند ولی درگیر رابطۀ با امام حسین(ع) نیستند و نمی‌خواهند بدانند که امام حسین(ع) چقدر آنها را تحویل می‌گیرد.

امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر «رابطۀ با خدا» برایش مسأله بود

·  امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر و در آستانۀ شهادت، رابطۀ با خدا برایش مسأله بود. به خاطر همین بود که به حضرت زینب فرمود: خواهرم! برای من دعا کن و در نماز شب مرا فراموش نکن. (إنّ الحسین‏ علیه السّلام لمّا ودّع اخته زینب علیها السّلام وداعه الأخیر قال لها: یا اختاه، لا تنسینی‏ فی نافلة اللیل؛ عوالم العلوم/ج11/ص954)‏

·  حتی در گودی قتلگاه هم می‌بینیم که هنوز اباعبدالله(ع) مناجات می‌کند. این چه مسألۀ مهمی است که تا لحظۀ آخر برای اباعبدالله(ع) مطرح است؟! قطعاً مناجات حضرت در گودی قتلگاه که می‌فرمود: «یا غیاث المستغیثین» معنایش این نبود که خدایا! مرا از این تیرها و نیزه‌ها و خنجرها نجات بده! اینها که برای حضرت مسأله‌ای نبود، این «رابطۀ با خدا» بود که برای حضرت مسأله بود. البته نه به این معنا که رابطه‌اش با خدا قطع شده و مشکلی در این رابطه وجود داشته است، بلکه انسان هرچه به خدا نزدیک‌تر می‌شود دغدغۀ انسان بیشتر می‌شود و مسأله‌اش پیچیده‌تر می‌شود. «محنت قرب ز بعد افزون است/جگر از محنت قربم خون است»

هر کس «رابطۀ با خدا» برایش مسأله نباشد، مسائل و گرفتاری‌های بی‌ارزش پیدا می‌کند/در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم!

·  هر کس مسألۀ مهمی به نام ارتباط با خدا پیدا نکند، مسائل بی‌ارزش دیگری پیدا می‌کند که او را درگیر می‌کنند. اگر کسی لیاقت نداشته باشد به در خانۀ خدا برود، خدا آن‌قدر او را گرفتار مسائل مختلف می‌کند که دیگر نتواند به در خانۀ خدا برود. یعنی ذهن و روحش فراغت پیدا نمی‌کند.

·  اینکه انسان خودش را گرفتار مسائل دیگر کند، اشتباه است. جالب اینجاست که ما بدون توجه به این موضوع، مسائل و گرفتاری‌های دیگر خودمان را درِ خانۀ خدا می‌آوریم و حتی در مناجات با خدا هم درگیر مسائل دیگر هستیم و به تعبیری می‌گوییم: «خدایا! این مسائل و گرفتاری‌های مرا حل کن، دیگر مزاحمِ تو نمی‌شوم!»

این‌همه مناجات‌ و گریۀ اهل‌بیت(ع) نشان دهندۀ پیچیده بودن رابطۀ با خداست

·  رابطۀ ما با خدا بسیار پیچیدگی دارد و مسألۀ غامضی است که باید آن را برای خودمان حل کنیم. اگر کسی رابطۀ با خدا را دارای پیچیدگی‌ها و گره‌هایی نبیند، معنایش این است که هنوز مزۀ رابطۀ با خدا را درک نکرده است. اگر مسألۀ رابطه با خدا پیچیده نبود و به راحتی حل می‌شد، پس این‌همه مناجات‌های اهل‌بیت(ع) برای چیست؟ چرا در مقام مناجات با خدا این‌قدر ناله می‌زنند و گریه می‌کنند؟ طبیعتاً گریۀ بی‌دلیل درِ خانۀ خدا معنا ندارد، پس دلیل گریۀ اولیای خدا چه بوده و این چه مسأله‌ای است که برای اولیاء خدا حل نشده بود؟!

استغفار و ترس از عذاب، بهانه‌های پرداختن به آن مسألۀ اساسی یعنی رابطۀ با خدا هستند

·  امام سجاد(ع) در مناجات خمس عشر می‌فرماید: «خدایا! ای کاش می‌دانستم که آیا من برای بدبخت شدن آفریده شده‌ام یا برای خوشبخت شدن! لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی‏ أُمِّی‏ أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی» شدت ارتباط، این مسأله را ایجاد می‌کند؛ جهنم یک بعد این مسأله است، فشار قبر یک بعد دیگر این مسأله است، گناه و استغفار هم یک بعد این مسأله است، اینها همه بهانه‌های پرداختن به آن مسألۀ اساسی و کلیدی یعنی رابطۀ با خدا هستند.

·  آدمِ نجیب و باحیا باشد اگر قرار باشد آبرویش پیش کسی برود، برایش خیلی مسأله است؛ ولی یک آدم بی‌حیا، اصلاً برایش مسأله‌ای نیست که آبرویش پیش دیگران برود. در ارتباط با پروردگار عالم خیلی از مسائل برایمان مسأله نیست و اهمیتی ندارد، مثلاً اینکه خداوند گناهان ما را دیده است برایمان مسأله‌ای نیست ولی این برای اولیاء خدا واقعاً مسأله است و به همین خاطر در مناجات‌های خودشان سرِ همین مسائل این‌همه ناله می‌زنند.

دیندار بودن تا لحظۀ آخر، برای علی(ع) مسأله بود

·  برای امیرالمؤمنین(ع) این مسأله‌ است که وقتی از دنیا می‌روم، آیا دین دارم یا نه! این‌قدر این مسأله برای حضرت اهمیت دارد که هزاران دلیل اظهر من الشمس برای دین‌داری خود تا لحظۀ آخر می‌بیند ولی ندیده می‌گیرد! وقتی حضرت بعد از خطبۀ شعبانیه از رسول خدا(ص) سؤال می‌کند بهترین کار در ماه رمضان چیست؟ رسول‌ خدا(ص) پاسخ می‌دهد بهترین کار در ماه رمضان ترک گناه است، و وقتی به امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کند بغض گلوی حضرت را می‌گیرد و شروع به گریه‌ می‌کند. بعد امیرالمؤمنین(ع) می‌پرسد یا ‌رسول الله(ع) چرا گریه می‌کنید؟ حضرت می‌فرماید: علی‌جانم! در چنین ماه مبارکی است در هنگامی که نماز می‌خوانی، اشقی الاشقیاء به تو ضربه‌ای می‌زند و محاسن تو به خون سرت خضاب خواهد شد و به شهادت ‌می‌رسی. با این‌حال وقتی پیغمبر اکرم(ص) این کلمه را می‌فرماید، علی‌بن‌ ابیطالب(ع) سؤال می‌کند: یا رسول‌الله! آیا من آن موقع دین دارم؟ آیا دین من سالم است؟ «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ؟... فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی؟ فَقَالَ ص: فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ)(امالی‌صدوق/ص95)

·  چه چیزی این مسأله را برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد می‌کند؟ آیا غیر از اهمیت رابطۀ با خدا چیز دیگری می‌تواند این مسأله را ایجاد کند؟

ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد

·  خیلی‌ها هستند که در مراحل مختلف زندگی، خودشان را گرفتار مسائلی می‌کنند که واقعاً ارزشش را ندارد. مثلاً در یک دوره‌ای برخی از جوان‌ها به شدت گرفتار مسألۀ رابطۀ با جنس مخالف می‌شوند ولی بزرگ‌ترها به آنها می‌خندند و می‌گویند که این مسأله‌ای نیست که بخواهی خودت را این‌قدر گرفتارش کنی! خودت را از این مسأله رها کن، دوره‌اش می‌گذرد! به جای آن بیا خودت را درگیر مسائل بالاتر و باارزش‌تر کن!

·  پدر و مادرها گاهی اوقات سعی می‌کنند فرزندان خود را درگیر مسألۀ کنکور کنند. تصور می‌کنند این خیلی مسألۀ مهمی است! یا بعضی‌ها به شدت گرفتار مسألۀ شغل و اعتبار اجتماعی می‌شوند. ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد.

·  آیا مسألۀ ما به اینجا رسیده است که فاصلۀ ما در بهشت با امام حسین(ع) چقدر است؟ اگر به بعضی‌ها بگویید مسألۀ من این است که «خانۀ من در کدام مرتبۀ بهشت خواهد بود» به شما می‌خندند. اینها اتفاقاً همان کسانی هستند که اگر خانۀ آنها در تهران یک کوچه بالاتر یا پایین‌تر باشد برایشان بزرگ‌ترین مسأله است! یعنی برای 50-60 سال زندگی دنیا این برایش مسأله است که محل زندگی‌اش کجا باشد ولی برای زندگی بی‌نهایت و ابدی آخرت برایش مهم نیست خانه‌اش کجا باشد! از خدا بخواهیم که رابطۀ با خودش را و رضایت خودش را و نگاه خودش را برای ما مسأله قرار دهد.

روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطۀ با خدا چقدر اهمیت دارد/ بالاترین عذاب در قیامت

·  روز قیامت همه خواهند فهمید که رابطۀ با خدا چقدر برای ما اهمیت دارد. آن وقت است که رابطۀ با خدا برای همه واقعاً مسأله خواهد شد. این‌قدر رابطۀ با خدا برای انسان‌ها مسأله می‌شود که بالاترین عذاب این خواهد بود که خدا با کسی حرف نزند و به او نگاه نکند. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(آل‌عمران/77)

·  طبق روایات این عذاب برای کسانی خواهد بود که دشمن امامان(ع) باشند. امام صادق(ع) در مورد این آیه می‌فرماید: سه گروه هستند که «در قیامت خدا با آنها سخن نمی‌گوید و به آنها نگاه نمی‌کند و از پلیدى پاکشان نمی‌کند و برای آنها عذابی دردناک خواهد بود: 1-هر که درختى را برویاند که خدا آن را نرویانده- یعنى کسى که امامى را که خدا او را منصوب نکرده منصوب کند- 2-یا امامى را که خدا منصوب کرده است انکار کند، 3- و کسى که تصور کند این دو گروه در اسلام سهمى دارند. (قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ‏ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ مَنْ أَنْبَتَ شَجَرَةً لَمْ یُنْبِتْهُ اللَّهُ یَعْنِی مَنْ نَصَبَ إِمَاماً لَمْ یَنْصِبْهُ اللَّهُ أَوْ جَحَدَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِهَذَیْنِ سَهْماً فِی الْإِسْلَام‏؛ تحف العقول/329)

باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم

·  ما باید در همین دنیا کاری کنیم که رابطۀ با خدا برایمان مسأله بشود. کسانی که مسأله‌شان این باشد، همه‌اش دنبال این هستند که گره رابطه‌شان با خدا را باز کنند و مدام دنبال تقرب بیشتر به خدا هستند.

·  بعضی‌ها مسأله‌شان ازدواج است، بعضی‌ها مسأله‌شان پول در آوردن است، بعضی‌ها مسأله‌شان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد این‌قدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلی‌ترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد.

هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود

·   هر کس نمی‌تواند خدا را تنها مسألۀ زندگی‌اش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهل‌بیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهل‌بیت(ع) باشند. وقتی اهل‌بیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد.

·  اگر غیر از رابطۀ با خدا، خواستید مسألۀ دیگری داشته باشید، این مسأله مصائب اباعبدالله(ع) و حضرت زینب(س) باشد. خوشا به حال کسانی که مسأله‌شان حسین(ع) است. زینب(س) کسی بود که مسأله‌اش حسین(ع) بود...

در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد

·  در ماه رمضان مسأله‌تان غصه‌های دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم.

·  امیرالمؤمنین(ع) در یکی از شبهای ماه رمضانِ آخر عمر شریف‌شان، داشت برای مردم صحبت می‌کرد، یک دفعه‌ای دلِ حضرت ‌گرفت و غصه‌دار ‌شد. به آسمان نگاهی کرد و فرمود: حسین جان! چند روز از ماه رمضان گذشته است. امام حسین(ع) فرمود: هفده شب. بعد امیرالمؤمنین(ع) به خودش ‌فرمود: علی! صبر کن! دیگر چیزی نمانده است...

روحانی چه کشوری را تحویل می گیرد؟



رجانیوز در حالی کار دولت دهم به پایان می رسد که در انتخابات خرداد ماه بیشترین هجمه ها و انتقادات به آن وارد شد. حجم انتقادات و در برخی موارد سیاهنمایی ها به حدی بود که رهبر معظم انقلاب در دو نوبت یکبار در سالگرد ارتحال امام خمینی و یکبار در جمع مسوولان دستگاه قضا به این مسئله اشاره فرمودند. هر چند در سالگرد ارتحال امام فضای انتخاباتی  مانع از تامل برخی از نامزدها در منویات مقام معظم رهبری شد و پس از فرمایشات ایشان باز هم هجمه ها و سیاهنمایی ها از اوضاع کشور و دستاوردهای نظام ادامه یافت اما رهبر معظم انقلاب پس از فروکش نمودن هیاهوی انتخابات  از این رفتار برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری انتقاد نموده و مغفول ماندن دستاوردها و نقاط قوت دولتهای نهم و دهم را خاطر نشان نمودند.

انصاف حلقه مفقود روابط سیاسی  نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشورها است. درست است که همه از اخلاق مداری و مدارا سخن می گویند اما در بوته عمل بسیار اندک هستند کسانی که بدون قرض و با رعایت اصول اخلاقی اهداف خود را دنبال نمایند.

اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه بهمن 91 نیز در این رابطه خالی از لطف نیست ایشان در خطبه های نماز جمعه عدم رشد اخلاقی و اخلاق مداری را یکی از انتقادات وارد به نظام در طی 32 سال گذشته خواندند. اگر انصاف را یکی از اصول اخلاق بدانیم، بی انصافی در نقد رقیب یکی از مهمترین ایرادات وارد به سیاستمداران است. غربی شدن در زندگی اجتماعی و سیاسی ما هر روز بیشتر می شود و این مسئله به اخلاق سیاسی و اقتصادی ما بیش از هر چیز صدمه زده است. در انتخابات 88 نیز نمونه بارز این بداخلاقی ها و بی انصافی ها در متقلب دانستن نظام توسط برخی از بزرگان نظام نمود پیدا کرد.

دولتهای نهم و دهم هرچند ایراداتی داشته اند اما به هر حال تلاش زیادی برای ایجاد و ارتقاء زیر بناها نموده و خدمات ارزشمندی در راه پیشرفت و تعالی ایران و برقراری عدالت اجتماعی داشته اند.

 برخی از جراید و روزنامه ها با دوقطبی کردن فضا و تلاش برای انتصاب رئیس جمهور جدید به حزب و جناح خود از یکسو و برخی دیگر با نفی همه خدمات دولتهای نهم و دهم می کوشند تا ضمن سهم بری بیشتر در دولت جدید، آن را وارث یک اقتصاد ویران و فقیر بخوانند در حالی که چنین نیست و زیربناهای ایجاد شده توسط دولتهای نهم و دهم بسیاری از مشکلات را از پیش پای دولت جدید برداشته است.

دولت جدید با نفت حدود 100 دلار و صندوق توسعه ملی با ذخیره حدود  50 میلیارد دلاری قدم در راه خواهد گذاشت. رشد چشمگیر شاخص بورس ایران بطوری که ارزش بازار سرمایه بیش از 290 هزار میلیارد تومان است در حالی که ارزش بازار سرمایه در سال 84 برابر با 32 هزار میلیارد تومان بود نیز از دیگر امتیازاتی است که دولت جدید از آن برخوردار است.

 خودکفایی در تولید بنزین یکی از مهمترین اقدامات دولت احمدی نژاد بود اگر روند مصرف بنزین همچون سالهای گذشته ادامه می یافت تا سال 90 مصرف بنزین به 135 میلیون لیتر در روز می رسید و نیازمند به حجم عظیم واردات بنزین بودیم در حالی که هم اکنون با احداث پالایشگاههای تولید بنزین در شازند کرمان و ستاره بندر عباس نه تنها آسیب پذیری ما در حوزه بنزین به عنوان یک کالای استراتژیک به شدت کاهش یافته است بلکه صادرات بنزین نیز میسر شده است .  بنزین بعنوان کالای استراتژیک پاشنه آشیل ایران در تحریم ها بود و غرب با توجه به این موضوع مطمئن بود که ایران در مقابل تحریم بنزین دوام نمی آورد اما با تلاشهای دولت این مسئله تبدیل به نقطه قوت برای دولت جدید شد.

دولتهای نهم و بخصوص دهم با حجم عظیمی از جراید و روزنامه ها مواجه بودند که با انتقادات دائمی و  سیاهنمایی فضای جامعه را به سمت بی اعتمادی به مسئولان، التهاب و بی اثر نمودن اقدامات دولت هدایت می نمودند. هر چند برخی اشتباهات دولت بخصوص در سالهای آخر بر این فضا دامن می زد اما به هر حال نمی توان از قدرت روزنامه ها و جراید در شکل دهی به افکار عمومی چشمپوشی نمود.

بسیاری از اقدامات مفید دولت در سالهای اخیر و بخصوص در جریان انتخابات مغفول ماند، بسیاری از زیربناها برای دولت جدید آماده شده است. می توان در این مورد به اقدامات زیر اشاره نمود:

  • 1-      بیش از دو برابر شدن ظرفیت تولید فولاد در سال 91 نسبت به سال 84 و قرار گرفتن در رتبه هفدهم دنیا در تولید فولاد

  • 2-      افزایش چشمگیر تولید مس و قرار گرفتن جزو ده کشور برتر دنیا در تولید مس

  • 3-      افزایش تولید کاشی و سرامیک و قرار گرفتن جزو 5 کشور اول دنیا در تولید کاشی و سرامیک

  • 4-      افزایش تولید پتروشیمی از 15.8  میلیون تن در سال 84 به 42.7 میلیون تن در سال 90

  • 5-      افزایش میزان بزرگراهها و آزادراههای احداث شده در دولت های نهم و دهم به بیش از 3 برابر دولت قبل از خود

  • 6-      افزایش تعداد تلفن همراه و ثابت

  • 7-      ساخت حجم عظیم مسکن مهر برای اقشار کم درآمد و کاهش بار تقاضای مسکن بخصوص در شهرستانها

  • 8-       احداث مسکن معلولان و افزایش آن  از 2 هزار واحد در سال 84 به 156  هزار واحد در سال 90

  • 9-      احداث مسکن مهر برای زنان سرپرست خانوار

  • 10-   افزایش تعداد بیمه شدگان از قبیل بیمه های روستایی، بیمه های فنی و حرفه ای و غیره

  • 11-   تولید انواع رادیو داروها  و کاهش واردات و صرفه جویی ارزی

  • 12-   چهاربرابر شدن سهم کشور در تولیدات علمی پزشکی در منطقه و کسب درآمد از صادرات خدمات پزشکی

  • 13-   افزایش تختهای بیمارستانی از 85 هزار به 109 هزار در سال 90

  • 14-   افزایش 12 برابری تولید داروهای با فناوری بالا

  • 15-   نظام پزشک خانواده

  • 16-   فعال بودن 11 هزار سانتریفیوژ و پیشرفتهای عظیم هسته ای

 با توجه به مطالب یاد شده که گوشه ای از عملکرد دولتهای نهم و دهم است باید خاطر نشان نمود که علی رغم انتقادات وارد بر دولتهای نهم و دهم ، دولت جدید می تواند با پشتوانه اعتماد مردم و همراهی رسانه ها و روزنامه ها و جراید و نیز همراهی بسیاری از قدرتمندان و سیاستمداران که در 8 سال گذشته از هیچ کوششی برای سیاهنمایی و ترسیم فضای یاس و ناامیدی دریغ ننموده و اکنون با تمام قوا به حمایت از دولت منتخب آمده اند، گام های بلندی در  پیشرفت کشور و حل مشکلات اقتصادی جامعه بردارد.

رونمایی از معنای اعتدال در سایت هاشمی


آقای هاشمی رفسنجانی! حتمابخوانید



هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت روز گذشته در دیدار جمعی از زنان نخبه و فعالان سیاسی و اجتماعی، با ظالمانه خواندن تحریم‌های تحمیلی علیه مردم ایران، گفت: تعامل واقعی و پرهیز از انفعال و کله‌شقّی، چاره کار در سیاست خارجی است و الان که شرایط از لحاظ افکار عمومی مهیا شده است، باید گام‌های عملی در راه رسیدن به حقوق مردم برداشته شود.

سوال اینجاست که انفعال یا کله شقی را چه معنا می کنید؟
استفاده از چنین واژه هایی برای تحقیر دولت کنونی و کابینه آن از بیان شما در این 8 سال دور از ذهن نیست. چنانکه 4 سال پیش هم با اهل و عیال بر طبل تقلب کوبیدید و حال که فرد مطلوبتان به مدد لطف مردم منتخب ملت شدند به ناگاه خواب زده شده و سر از انزوا در آوردیدو در افاضاتتان بجای حمایت از سیاست های کلی نظام به انتقاد از آن پرداخته اید! آیا نمی توان این توصیه های ایمنی را حال که کمتر از یک ماه به روی کار آمدن دولت جدید مانده است به دولت یازدهم بگوئید؟

انفعال را می پذیریم چون در دولت اصلاحات آن را به خوبی تجربه کردیم. که به بهای یافتن چند دوست اروپایی از حق هسته ای خود کوتاه آمدید، اما درباره سیاست کله شقی که رهبر معظم انقلاب از آن با نام »مقاومت« یاد کردند، اگر نگذشتن از حق مسلم ملت به زعم شما کله شقی است قدر مسلم همه مردم ایران کله شق هستند چرا که سی و اندی سال است که بر آرمان های خود همچنان محکم ایستادگی کرده و ذره ای عقب نشینی نکرده است. سوال این است آیا زانو نزدن در مقابل زورگویی آمریکا کله شقی است؟

جناب هاشمی بعد از انتخابات 24خرداد فعالیت رسانه ای خود را آغاز کرده و در هر محفلی سعی بر القای سیاست های خود بر دولت جدید دارید حال آن که مردم دکتر حسن روحانی را انتخاب کردند نه شما را، شما طی این چند سال پاسخ خود را از مردم گرفته اید آیا بهتر نیست بیش از این شان خود را خدشه دار نکرده و فقط سیاستمداران را از نصایح و تجربیات خود بهره مند سازید؟

اگر واقعا قصد حضور فیزیکی در عرصه های مختلف را دارید پاسخ دهید چرا 4 سال پیش از فتنه گران حمایت نمودید؟ چرا وقتی خیانت آن ها آشکار شد از آن ها اعلام برائت نکردید؟ چرا در برابر جرائم و خیانت های فرزندانتان سکوت کردید؟ چرا بعد از انتخابات اخیر از رهبری و مردم بخاطر آتش افروزی های فتنه 88 عذرخواهی نمی کنید؟

اگر فکر نمی کنید که سال 68 رهبری مال شما بود ،پس پیرو ولایت باشید!




ثبات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، که در سی و پنج سال اخیر در انواع و اقسام تهدیدها و تحریم ها و فشارها و خیانت ها و ... خود را به نمایش گذاشته است، مرهون عواملی است که به اختصار می توان در "اصل ولایت فقیه" خلاصه نمود.

سرویس سیاسی صابرنیوز: حدود دو سال پیش بود که حضرت امام خامنه ای در دیدار دانشجویان در ماه رمضان، درباره لزوم تبیین مسأله "ثبات سیاسی" فرمودند: «آن مطلبى که من میخواهم عرض بکنم، در واقع شروع یک بحث است، که حالا این بحث را بعد خود شما جوانها ان‌شاءاللَّه در محافلتان باید دنبال کنید. در این شش هفت ماه گذشته، من در چند سخنرانى به ثبات نظام و انقلاب اشاره کردم و گفتم که ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهورى اسلامى از جمله‌ى مهمترین عواملى بوده است که ملتهاى منطقه و ملتهاى مسلمان را امیدوار کرده و میتوان گفت نقش مؤثرى در ایجاد این حرکت عظیم اسلامى منطقه و آزادى و بیدارى ایفاء کرده.»

امروزه با نگاهی به تحولات منطقه، می بینیم که امیدواری ملت های مسلمان و نقش مؤثر آن در ایجاد حرکت عظیم اسلامی منطقه، تنها در نظامی محقق شده است که در محور مقاومت حاضر به نقش آفرینی شد. آن نظام نظام سوریه است که مواضع هماهنگش با جمهوری اسلامی ایران و تبدیل شدن به محور مقاومت در منطقه، وی را علی رغم تنش های شدید و جنگ خانمان سوز تروریست ها با حکومت بشار اسد، در دو سال اخیر، هنوز پا بر جا داشته است و تا مرز رفع تهدید به سرعت پیش می برد.

در مقابل دیدیم که در مصر انقلابی، پس از حدود دو سال و نیم از سقوط مبارک، به علت قرار نگرفتن در این پازل و عدم نقش آفرینی جدی در خط مقاومت (علی رغم ادعاهای پر طمطراق اخوانی های سلفی) کارش به یک کودتای نظامی می کشد که از ظواهر امرش اگرچه پس از سقوط مرسی موجب ناراحتی و نگرانی اسرائیل و طبعاً شادی دشمنان اسرائیل شده، اما در دراز مدت شاید وضعی بسیار نامناسب تر از آنچه که بود، برای مصر به بار بیاورد. البته برای بیان این تحلیل باید زمان بیشتری را مشغول رصد اوضاع مصر شد و شاید برای این تحلیل کمی زود باشد...

ثبات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، که در سی و پنج سال اخیر در انواع و اقسام تهدیدها و تحریم ها و فشارها و خیانت ها و ... خود را به نمایش گذاشته است، مرهون عواملی است که به اختصار می توان در "اصل ولایت فقیه" خلاصه نمود. اصول فلسفی سیاست اسلامی امروز بیش از هر روز دیگر اتقان و کارآمدی خود را به اثبات رسانده است. بحث پر رونق "مقبولیت-مشروعیت" که در نظام های غربی هردو به عنوان یک مقوله نگاه می شود، یکی از برگ های برنده در فلسفه سیاسی اسلام است که این روزها ضعف نبود آن، در مصر موجب از هم فروپاشی اولین حکومت غیر نظامی مصر و دوباره حاکم سازی نظامیان شده است.

این موضوع که در نظام سیاسی اسلام، مشروعیت از جانب خداوند تعیین می شود و مقبولیت مردمی بستر اعمال ولایت خلیفه الهی می گردد، در نظام جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای انقلاب تمام بن بست های پیش روی نظام را از سر راه برداشت که نمونه های بسیار بارز آن را می توان در مسأله عزل آقای منتظری، فتنه 18 تیر 78 و فتنه 88 مشاهده نمود. هرکدام از این اتفاقات به تنهایی پتانسیل اسقاط نظام را داشت که با پیروی مردم از ولی فقیه و نائب امام زمان تمام نقشه های دشمن خنثی شد.

در مصر ضروری بود که دانشگاه الازهر به عنوان قطب علمای اهل سنت، حداقل برای روی کار آمدن رژیم جدید پس از مبارک، بابی برای مشروعیت نظام باز می کرد و در جهت تحقق مردمسالاری دینی بر اساس مبانی فقهی خودش، چاره ای می اندیشید. البته الگوی جمهوری اسلامی در اختیارشان بود که با توجه به گرایش های سلفی و متحجرانه در مصر که منجر به شهادت علامه شحاته شد، آن ها با پای خود به این بخت، لگد زدند.

آنچه از این جا به بعد برای مردم مصر ضروری است، اول تمسک به مبانی دینی است. دوم شاخص گذاری برای انقلاب است که این مهم را باید نخبگان و علمای مصری الازهر، به انجام برسانند. برای مثال انقلاب مردم مصر در ابتدای امر انقلابی ضد اسرائیلی بود و تا مدت ها پس از انقلاب شاهد به آتش کشیده شدن خطوط صادرات گاز به اسرائیل بودیم، اما چه شد که این امر بسیار بسیار مهم در تشکیل ساختار سیاسی و در انتخابات قانون اساسی نادیده گرفته شد؟ مردم و جوانان مصر باید توجه داشته باشند که برای رسیدن به خیر دنیا و آخرت، باید تمام قد در برابر صهیونیسم جهانی و مستکبران بایستند و تسلیم نشوند و هر اقدام مسئولان دولت های بعدی را در این راستا ارزیابی کنند.

این شاخص گذاری باید با توجه به مبانی دینی (که در مصر و با توجه به حضور دانشگاه الازهر طبیعتاً با مبانی اهل سنت خواهد بود) انجام بگیرد و علمای مصری باید یک بار برای همیشه با تجدید نظری کلی، احکامی مانند "تبعیت از حاکم ولو جائر باشد واجب است" را از صفحات کتب خود خط بزنند.

نکته دیگر این است که نباید در هر صورت اجازه دهند افراد متمایل به غرب روی کار بیایند. این امر با تعریف شاخص ها و در قانون گذاری جدید (که شاید اتفاق بیفتد و شاید هم در ارتجاعی به عقب که دوباره مصر را ملتهب خواهد کرد، نیفتد) لحاظ می گردد.

ملت مصر باید به این نکته توجه کنند که اولاً قانون اساسی جدیدی باید بنویسند و به قانون قبلی تمسک نکنند، و ثانیاً تنها آن قانون اساسی را باید قبول کنند که در آن جدایی دین از سیاست در هیچ بند و تبصره ای مشاهده نشود. قانون اساسی که دست نظامیان و شورای قانون اساسی فعلی را دوباره باز بگذارد، طبیعی است که راه به همان جایی می برد که نظام دیکتاتوری مبارک و مثلاً دموکراسی بر باد بنا شده مرسی برد.

از طرف دیگر باید در قانون اساسی جدید، احترام به همه مذاهب و ادیان مؤکداً لحاظ شود. نباید دیگر شاهد کشتار شیعیان به علت گرایش های وحشیانه سلفی ها باشیم. این جنایت اگر جبران نشود تا ابد از دامان مصر و مرسی پاک نخواهد شد.

اگر مصری ها به دنبال ثبات سیاسی نظام آینده خود هستند، باید همچون ایران و سوریه و حزب الله لبنان، به محور مقاومت علناً بپیوندند و حتی در قوانین خود مصرح کنند که رژیم جعلی اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند. چرا که در صورت کوچکترین عقب نشینی -همان طور که عاقبت مبارک و مرسی را دیدیم- دشمنان خونی ما از تهدید نشدن منافعشان ابراز خوشحالی خواهند کرد و به ادامه غارت و چپاول ثروت ها و عزت ما خواهند پرداخت. امیدواریم در روزهای آینده جوانان مصر در تمام مصاحبه هایی که از خبرگزاری های جهانی پخش می گردد، علت انحراف از اهداف انقلاب توسط مرسی را سازش با اسرائیل عنوان کنند.

حضور احمدی نژاد در قم


حضور مردم قم در استقبال از رئیس جمهور به این نکته اشاره داشت که ایشان کمتر از یک ماه دیگر از میانمان می رود، رئیس جمهوری که این روزها عدالتخواهیش زیر سایه سنگ تنهایی هایش قرار گرفته است. احمدی نژاد دوست احزاب نبود، هیچ رفیق صمیمی در میان سیاسیون نداشت، یکه و تنها در میدان ایستاد و به قول خودش حتی یک سند را علیه منافع مردمش امضاء نکرد. هواداران احمدی نژاد پنج شنبه شب به استقبال رئیس جمهوری رفتند که  رفیق همه‌ی تنهایی‌ها است:

پایان یک رئیس جمهور

 عمر دولت محمود احمدی نژاد اندک اندک در حال سر آمدن است و مهرورزان و خدمتگزاران خود را مهیای انتقال از پاستور به مکانی نامعلوم می کنند.  
در این میان اما سیل آخرین‌هاست که برای احمدی نژاد و دولت تحت امرش در حال حادث شدنند. از آخرین سفر خارجی رئیس جمهور به سرزمین روس‌ها گرفته تا آخرین گفتگوی زنده تلویزیونی با مجری‌گری مرتضی حیدری؛ همه و همه نشان از فرارسیدن هنگامه وداع با یکی از کم نظیرترین دولت ها در تاریخ ایران اسلامی دارد. دولتی که در عین گمنامی؛ غریبانه بر سر کار آمد و غریبانه تر، در حال فراهم آوردن مقدمات رحیل بسر می برد.



این توصیف نه از باب مدیحه و مظلوم انگاشتن دولتین نهم و دهم، بلکه از موضع عدالت و حقانیت نسبت به عملکرد 8 ساله قوه مجریه تحت امر محمود احمدی نژاد صورت می گیرد.
احمدی نژاد به درست یا نادرست، اهداف متعالی و بلند مدتی در سر داشت که مجالی برای بالفعل نمودن تام و تمام آنها نیافت؛ اما در حد مقدوراتش توانست شمه ای از توقعاتش را به سرمنزل مقصود رهنمون سازد.

دولت احمدی نژاد از بدو روی کار آمدن روی خوشی و آرامش را ندید و روزگارش را همواره در فراز و نشیب و کشمکش سپری نمود. از ائتلاف بزرگ مخالفین دولت مهرورزی در تیر 84 گرفته تا غائله خرداد 88 و البته هجمه های وسیع توپخانه‌های رسانه ای منتقدین از اردیبهشت 90 به مابعد؛ همگی موجبات عدم ثبات، تشویش و تشنج در عملکرد 96 ماهه دولت خدمتگزار را فراهم آوردند. در این بین اگرچه نمی توان سهم دولتی ها را در این قبیل تقابلات کتمان نمود اما در عین حال ممکن نیست که بتوان از مانع تراشی ها و کارشکنی های متعدد مخالفان و معاندان داخلی محمود احمدی نژاد نیز چشم پوشی کرد.

حال در چنین شرایطی، تصور پیشبرد اقداماتی همچون؛ «سهام عدالت»، «خصوصی سازی و اجرای اصل 44»، «سهمیه بندی بنزین»، «طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها»، «هدفمندسازی یارانه ها»، «طرح مسکن مهر» و ...؛ چه بسا ناشدنی و غیرممکن به نظر می آمد اما به هر شکل اجرا شد و ثمرات گرانبهایی را در پی داشت.

علاوه بر موارد فوق، تابوشکنی از برخی بنیان ها و سنت های مسبوق در دولت های پیشین و ایضاً ورود قشر عظیمی از جوانان جویای نام، متعهد و البته متخصص به حلقه بسته و غیر قابل نفوذ مدیریت کلان کشور، از جمله یادگارهای ماندگار دولت های نهم و دهم بشمار می رود.



اما چگونه است که این دست فعالیت های بی نظیر در دولت محمود احمدی نژاد فرصت بروز و ظهور نیافت و ارزش آن بر همگان، کماکان مکتوم و پوشیده مانده است.
احمدی نژاد برخلاف سایر اسلاف هم منصبش در کسوت ریاست جمهوری، مَرد طرح های دیربازده و بلند مدت بود نه زودبازده و کوتاه مدت؛ فلذا نتوانست آنگونه که باید و شاید از کاشته هایش، برداشتی داشته باشد و آن را در معرض بگذارد.

رئیس دولت های نهم و دهم اگرچه می دانست که پافشاری بر حق هسته ای مسلم ملت ایران به قیمت تخریب و تقطیع اقداماتش منجر خواهد شد و فشارهای سنگین اقتصادی را درپی خواهد داشت اما با این حال عزت، اقتدار و سرمایه های دراز مدت کشور را فدای عافیت اقتصادی مقطعی، فانی و زودگذر نکرد.

آری، می باید برای به ثمر نشستن اهداف بلندمدت صبر پیشه کرد و منتظر ماند چراکه اثر بخش بودن خلق الساعه هر طرح درازمدتی منتج به نتیجه مطلوب نخواهد بود؛ اما گویی عده ای کاسه صبرشان لبریز شده بود و چشم دیدن آینده درخشان ایران را در سالهای آتی نداشتند و وضع نه چندان مطلوب فعلی را همچون چماقی بر برنامه ریزی های بلند مدت دولت محمود احمدی نژاد می کوفتند!

اگرچه همانطور که انتظار می رود، در ماه های منتهی به پایان فعالیت دولت دهم، نقدهای مخرب و غیرمنصفانه بسیار بیشتر از انتقادات سازنده و قدرشناسی از عملکرد قوه مجریه کنونی به چشم خواهد آمد، اما در چنین شرایطی شایسته است که نیمه پر لیوان را نیز از نظر بگذرانیم و نقاط مثبت و منفی دولت مهرورزی را همزمان ببینیم.      

بقای مردمسالاری در ایران؛ مدیون آیت‌الله خامنه‌ای

 قاهره امروز؛سرنوشت تهران بود اگربدعت‌های‎غیرقانونی 88 پذیرفته می‌شد

رجانیوز: «بنده زیر بار بدعت‌های غیرقانونی نخواهم رفت.» حدود چهار سال زمان لازم بود تا این جمله رهبر انقلاب که در نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد ۸۸ بیان کردند، معنای اصلی خود را بروز دهد و همگان متوجه شوند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، چه خطر بزرگی را از سر ایران عزیز دفع کرده است. 

به گزارش رجانیوز، این روزهای میدان «التحریر» قاهره، در میدان «آزادی» تهران هم به وقوع می‌پیوست اگر رهبر انقلاب برای تامین نظر چند نفر از فعالان سیاسی کشور و برخی نامزدهای انتخاباتی، «قانون» رسمی کشور را نادیده می‌گرفت و فصل الخطابی به نام صندوق رای را به اردوکشی خیابانی تقلیل می‌داد. 
 
اتفاقی که این روز‌ها در مصر می‌بینیم و خون‌هایی که در خیابان‌های قاهره بر زمین ریخته می‌شوند و حکومتی که با کودتا دست به دست می‌شود، نتیجه عدم پذیرش صندوق رای به عنوان فصل الخطاب تعیین مسئولان سیاسی یک کشور و تلاش برای وزن‌کشی سیاسی از طریق اردوکشی‌های خیابانی است.
 
محمد مرسی که سال گذشته با رای مردم در یک انتخابات بر سر کار آمد، اکنون با کودتای ارتش به دلیل آشوب‌ها و تظاهرات خیابانی کنار می‌رود اما این پایان کار نیست. اکنون گروه‌های سیاسی در مصر فهمیده‌اند که صندوق رای در این کشور تنها یک ارزش نمادین دارد. رئیس‌جمهور بعدی هم حتی اگر با رای مردم در یک انتخابات آزاد برگزیده شود، بعد از مدت کوتاهی باید شاهد اردوکشی خیابانی باشد و‌‌ همان آش و‌‌ همان کاسه. 
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۸۸ حتی آبروی خود را نیز برای حفظ قانون و اعتبار صندوق رای و جمهوریت نظام در طبق اخلاص قرار داد که اگر این اقدام صورت نمی‌گرفت، حتی در صورت تامین نظر کاندیداهای شکست خورده در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مجددا پس از مدت کوتاهی، گروه مقابل یا طیف‌های دیگر سیاسی به جای تلاش برای کسب قدرت از طریق صندوق رای، اردوکشی خیابانی را کلید می‌زدند تا وزن‌کشی‌های سیاسی را به جای مناسبات قانونی، در کف خیابان جستجو کنند؛ مساله‌ای که باعث می‌شد تصاویری که این روز‌ها از طریق رسانه‌ها در مصر می‌بینیم، در کف خیابان‌های تهران نظاره‌گر باشیم. 
 
اگر انتخابات در سال 88 بر طبق خواسته فتنه‌گران باطل می‌شد، باید برای همیشه با صندوق رای در ایران خداحافی می‌کردیم
 
 
درس تاریخی رهبر انقلاب به شکست خوردگان انتخابات سال ۸۸ این بود که برای جبران از دست رفتن قدرت باید اقدامات و فعالیت‌های سیاسی را دنبال کنند تا بتوانند در چهار سال بعد و در انتخابات ریاست جمهوری آتی، کرسی‌های قدرت را کسب کنند. در واقع باید بقا و استمرار دموکراسی و مردم سالاری در ایران را مدیون حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دانست؛ چرا که اگر پافشاری ایشان بر دفاع از رای اکثریت مردم نبود و ایشان نیز مانند بسیاری از سیاستمداران دنیا ترجیح می‌دادند راه ساده‌تر و کم خطر‌تر لابی با کانون‌های قدرت را دنبال کنند و تن به بدعتِ غیرقانونیِ «نپذیرفتن رای و نظر مردم» می‌دادند، اکنون صندوق رای در این کشور کوچک‌ترین محلی از اعراب نداشت. 
 
رهبر انقلاب با ایستادگی خود در برابر همه فشار‌ها، توهین‌ها و تخریب‌ها، به دوست و دشمن ثابت کردند که «جمهوری اسلامی اهل خیانت در آرای مردم نیست»، حتی اگر اردوکشی های پرهزینه خیابانی در مقابل آن طراحی شود. گزاره‌ای که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم برای چندمین بار اثبات شد و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهور، آن هم تنها با هفت دهم درصد اختلاف، حتی ناظران کارکشته بین‌المللی را هم شوکه کرد و انگشت به دهان گذاشت. 
 
اگر ایستادگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و پافشاری ایشان بر صیانت دقیق و جدی از آرای مردم نبود، هر روز خیابان‌های تهران نظاره‌گر جوی خونِ افرادی بودند که در آتش اردوکشی خیابانی طرف های مختلف، جان خود را از دست می‌دادند. هر چند‌‌ همان معدود هموطنانی هم که در فتنه جان خود را از دست دادند، حاصل کینه‌توزی و لجبازی سران فتنه و حامیانشان بودند و «باید» در دادگاه پاسخگوی اعمال غیرقانونی خود باشند و محاکمه شوند اما اینکه آمار کشته شدگان به روزانه صد‌ها نفر نرسید و آرامش این روزهای کشور، همه و همه مدیون مقاومت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در برابر بدعت‌های غیرقانونی است. 
 
در واقع، نتیجه عملی مدلی را که میرحسین موسوی در سال 88 بدنبالش بود، امروز می‌توان در کف خیابان‌های مصر دید.
 
رئیس‌جمهور برگزیده‌ای که توسط نیروهای نظامی، برکنار شده و در محاصره است؛ خیابان‌هایی که شاهد درگیری و خونریزی و خرابی هستند؛ رسانه‌هایی که آشوب در کشور را به افکار عمومی جهان مخابره می‌کنند؛ درگیری و کشمکش میان نیروهای سیاسی؛ هرج و مرج و ناامنی... تصور این منظره در ایران هم سخت نبود، اگر «سیدعلی حسینی خامنه‌ای» در برابر خواسته غیرقانونی فتنه‌گران نمی‌ایستاد.

آیا "اعتدال" روحانی همان "اعتدال" امام خامنه ای است؟


 

حجة الاسلام دکتر حسن روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی و پس از مشخص شدن نتایج انتخابات و انتخاب ایشان به سمت ریاست جمهوری یازدهم از سوی مردم بارها و بارها بر منش اعتدال گرایی خود تاکید کرده اند. البته اگر روش حضور ایشان در مناظره ها و عدم رعایت اعتدال در بیان نقاط قوت و ضعف دولت پیشین و انتقاد از آن را نادیده بگیریم٬‌ ایشان سعی نموده اند در بیان مواضعشان جانب اعتدال را رعایت کنند.

 

 

تعدادی از مواضع ایشان را در سخنرانی های مختلف شان مرور می کنیم:

شعارم برای انتخابات" اعتدال، عقلانیت و تدبیر" است.

اعتدال و تدبیر نیاز امروز کشور است.

همیشه اعتدال گرا بوده ام.

- این پیروزی، پیروزی اعتدال و آگاهی بر افراط و بد اخلاقی است.

اعتدال بدون قانون‌گرایی امکان‌پذیر نیست.

اعتدال در سیاست خارجه نه انفعال است و نه تقابل، اعتدال تعامل مؤثر و سازنده با جهان است.

دست همه اعتدال گرایان، اصولگرایان و اصلاح طلبان را می فشارم.

 

و البته به نظر می رسد مهم ترین دلیل اقبال مردم به ایشان در انتخابات یازدهم همین کلیدواژه "اعتدال" بود که بارها و بارها از زبان ایشان خارج شد و مردمی که از کشمکش های سیاسی در میان دولتمردان و مجلسیان٬‌موافقان و مخالفان دولت٬‌ جنگ و جدل های رسانه ای و سیاسی خسته شده بودند و به دنبال آرامش در فضای اجتماعی می گشتند این واژه را خوب شنیدند و آن را پسندیدند.

اکنون و پس از انتخابات دکتر روحانی کم کم و در سخنرانی های خود در حال تبیین واژه ی اعتدال و منظور خود از بیان آن است. اما چیزی که بیش از همه پایبندی ایشان به این شعارشان را هویدا خواهد کرد٬ منش٬‌ روش و اعمال خود ایشان و اطرافیانشان است. انتخاب کابینه یکی از جدی ترین سنگ محک ها برای اثبات ادعای اعتدال گرایی ایشان می باشد که به زودی به روشن شدن صحت ادعای ایشان کمک خواهد کرد.

اما خوب است به بررسی واژه ی "اعتدال" در بیانات حضرت امام خامنه ای بپردازیم تا ببینیم رهبر معظم انقلاب این واژه را چگونه معنا کرده اند:

 

 

- بیانات‌ در دیدار اعضاى هیأت دولت‌ ۱۳۸۳/۰۸/۲۰ :

عدل یعنى هر چیزى در جاى خود قرار گرفتن. معناى لغوى عدل هم یعنى میانه. اعتدال هم که مى‌گویند، از این واژه است؛ یعنى در جاى خود، بدون افراط و بدون تفریط؛ بدون چپ‌روى و بدون راست‌روى. این هم که مى‌گویند عدل یعنى قرار دادن هر چیزى در جاى خود، به‌خاطر همین است. یعنى وقتى هر چیز در جاى خود قرار گرفت، همان تعادلى که در نظام طبیعت بر مبناى عدل و حق آفریده شده، به‌وجود مى‌آید. در رفتار انسان، عدل لازم است. براى حکمران، عدل لازم است. در موضع‌گیرى، عدل لازم است. در اظهار محبت و نفرت، عدل لازم است. قرآن فرموده است: «و لا یجرمنّکم شنئان قوم على ألّا تعدلوا»؛ دشمنى با کسى موجب نشود که شما درباره او از عدالت کناره بگیرید و عدالت را رعایت نکنید؛ «إعدلوا هو اقرب للتّقوى». بنابراین عدل هم یکى از پایه‌هاى ایمان است. اگر عدل بود، ایمان مى‌ماند.

- بیانات در دیدار دانشجویان 86/7/17 :

من از اول انقلاب تا حالا، حتى در آن روزهائى هم که روزهاى بعضى از تحرکات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران مى‏ آمدم و با جوانها صحبت می کردم، عقیده و سلیقه‏ ام همین بود که دانشجو باید از افراط و تفریط پرهیز کند؛ من با افراط کارى و زیاده‏ روی هاى گوناگون در هر جهتى، موافق نیستم. با اعتدال، با روش منطقى و صحیح مسائل را دنبال کنید و بدانید که خواست و پیگیرى شما اثر دارد.

- بیانات در دیدار رؤسای سه قوه و مسئولان نظام 1387/6/19‌:

بعضیها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللى، می خواهند از مبانى انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمی شود؛ این نمی شود. این نشانه‌ى بى‌صبرى و نشانه‌ى خسته شدن است. گاهى این خسته شدن را - که خودشان خسته شده‌اند - به مردم نسبت می دهند: مردم خسته شده‌اند! نه، نخیر. مردم آن وقتى که احساس کنند مسئولین کشور با سربلندى مسلمانى و عبودیت خودشان را اعلام می کنند، خوشوقت می شوند؛ خوشحال می شوند. این مردم، مسلمانند. حرکت مردم هم به خاطر همین بود. این مردم مگر همان مردمى نیستند که انقلاب کردند؟ شعارهاى انقلاب چه بود؟ این مردم مگر همان مردمى نیستند که هشت سال این جنگ مظلومانه را اداره کردند؟ همین مردم اداره کردند. مگر مردم دیگرى هستند؟ غیر از آن مردمى که توى این کشور این کارهاى بزرگ را انجام دادند، کدام مردم این کارها را کردند؟

-دیدار با جمعی از مردم قم 1388/10/19 :

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به دعوت قرآن کریم به رعایت عدالت و اعتدال افزودند: عده ای دشمنی و خباثت می کنند و عده ای نیز از خباثت کنندگان حمایت می کنند. اما اگر در این قضایا بدون دقت و درک کافی عمل شود ممکن است بی گناهانی که از این خباثت ها بیزارند لطمه جدی ببینند. بنابراین همه باید از حرکت خودسرانه پرهیز کنند و همه چیز بر روال قانونانجام شود.

 

در بیان رهبر انقلاب اعتدال گرایی حرکتی پسندیده و ممدوح است. اعتدال گرایی یعنی حرکت بر مبنای مر قانون و پرهیز از افراط و تفریط. اعتدال گرایی با وادادگی در برابر فشارها و زورگویی ها متفاوت است. اعتدال گرایی یعنی برخورد عاقلانه٬ انقلابی و همراه با ایستادگی بر اصول و آرمانها در مقابل دوستان و دشمنان. اعتدال گرایی یعنی برقرار کردن عدالت در تمامی رفتارها و برخوردهای اجتماعی در میان آحاد جامعه و ...

حال باید دید که آقای دکتر روحانی که با شعار "اعتدال گرایی" آرا و اعتماد بیش از 50 درصد مردم را به خود جلب کرد می تواند بر این مسیر استوار بماند یا...

ما امیدواریم!

راز افزایش بی سابقه تخریب علیه علامه


1- مقام معظم رهبری : «یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرد.حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد انجا را دشمن زود تشخیص می دهد.با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»
2- مقام معظم رهبری : «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.»
3- مقام معظم رهبری : «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیدا علاقمند و قدردان هستند.»
و شاید مهمترین دلیل 4- «نکته حاشیه‏ای دیگری که اینجا عرض می‏کنم، مسئله عقبه تئوریک برای نظام است. این (مسئله) چیز خوبی است و ما به این هم احتیاج داریم؛ منتها توجه کنید که مجموعه ‏ای ازمتفکران، علما و سابقه دارهای در امر دین، مدعی عقبه تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل می‏دهند. اگر شما خود را از مجموعه کسانی که در باب دین و مسئله دین و معرفت دینی مدعی‏اند، بر کنار داشتید، ناقص خواهید ماند؛ لااقل بی اطلاع خواهید ماند که این خودش اشکال بزرگی است... الان ما در حوزه قم علمایی داریم، بزرگانی داریم، صاحب نظرانی داریم، اندیشه پردازان یا تئوریسین‏ها و ایدئولوگ‏هایی داریم که با دفتر تبلیغات هیچ ارتباطی ندارند. ما شخصیت علمی، فکری و روشنفکری برجسته مثل آقای مصباح یزدی را در قم داریم .» (مقام معظم رهبری در جمع مسئولین دفتر تبلیغات)