مکالمه با حافــــــــــــــــــــــــــــــــظ
- دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ
- ۰ نظر
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم:سلام حافظ ! گفتا علیک،جانم
گفتم:کجا روی؟گف : والله خودم ندانم
گفتم:بگیر فالی گفتا:نمانده حالی
گفتم:چگونه ای؟گفت: در بند بیخیالی
گفتم:که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟ گفتا که:می سرایم شعر سپید،باری
گفتم: ز دولت عشق؟ گفتا که:کودتا شد!
گفتم :رقیب؟گفتا: بدبخت کله پا شد
گفتم:کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ گفتا:شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم:بگو ، ز خالش !آن خال آتش افروز گفتا:عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم:بگو ، ز مویش گفتا که:مش نموده
گفتم :بگو ، ز یارش گفتا:ولش نموده
گفتم:چرا ؟چگونه؟ عاقل شده ست مجنون؟ گفتا:شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم:کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ گفتا:خریده قسطی تلوزیون بجایش!
گفتم:بگو ز ساقی ؟ حالا شده ست چه کاره؟ گفتا:شده ست منشی در توی یک اداره
گفتم:بگو ، ز زاهد، آن رهنمای منزل گفتا که: دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو ، با کاروان غم ها گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم: بکن ز محمل ، یا از کجاوه یادی گفتا: پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که:قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقی؟ گفتاکه: جای خود را داده به فکس برقی
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا:به جای هد هد دیش است و ماهواره
گفتم:سلام مارا باد صبا کجا برد؟ گفتا:به پست داده..آوُرد یا نیاوُرد؟
گفتم:بگو، ز مشک آهوی دشت زنگی؟ گفتا که: ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم: سراغ داری میخانه ای حسابی؟ گفتا: آن چه بود از دم گشته چلوکبابی
گفتم:بلند بوده موی تو آن زمان ها؟ گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم : شما و زندان؟ حافظ مارو گرفتی؟ گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی
- ۹۲/۰۶/۲۵